منتظران منجی
طلوع مي كند آن آفتاب پنهاني
پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, :: 20:13 ::  نويسنده : محمد علی یزدانی

مطب ویژه :

همانطور که مشاهده میکنید سه کلمه “الله” ، “محمد” و “اسلام” به وضوح در کف کفشی که در تصاویر میبینید حک شده اند .

پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, :: 20:2 ::  نويسنده : محمد علی یزدانی

متاسفانه چند سالی است که رسانه ملی به جولانگاه قائلین به نظریه غیر اسلامی "جسمانیت شیطان" آن هم در مبارک ترین ماه خدا شده است.

دقیقا همان ماهی که دست شیاطین بسته است و حتی در حوزه وسوسه و وحی شیطانی نیز چندان کاری از دستشان بر نمی آید.

درد آنجاست که امروز ظهر در برنامه وزین این شبها به وضوح این نظریه مطرح و از آن دفاع شد.

در حالی که بنده به شخصه حاضرهستم با هر شخصی در هر جایی که او بگوید مناظره نمایم و اثبات کنم بر مبنای آیات الهی و روایات مستند (نه روایات ضعیف که برخی آقایان به آن متوسل) می شوند.

شیطان قدرت انجام کار جسمانی را نداشته و واضح ترین دلیل بر آن را خود قرآن عزیز طرح می نماید:

سوره ابراهیم آیه 22:

وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِیَ عَلَیْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ .

ترجمه:

و همین كه كار خاتمه پذیرد(روز قیامت)، شیطان مى‏گوید: خدا به شما وعده درست داد. و من نیز به شما وعده (باطل و نادرست) دادم و تخلف كردم، من بر شما تسلطى نداشتم جز اینكه دعوتتان كردم و شما اجابتم كردید، مرا ملامت نكنید، خودتان را ملامت كنید، من فریادرس شما نیستم، و شما نیز فریادرس من نیستید من آن شركتى كه پیش از این (در كار خدا) برایم قائل بودید انكار دارم. به درستى ستمگران، عذابى دردناك دارند.

برادران و خواهرانم همانطور که دیدید شیطان قدرت انجام کار جسمانی نداشته و تنها وعده می دهد و وسوسه می نماید و می بینید که خود را نیز از گناه گناه کاران مبرا می داند.(برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص رجوع فرمایید به دو جلسه سخنرانی بنده در نمایشگاه قرآن و همچنین سخنرانی جن شناسی مدرن)

در واقع او فقط ایده می دهد و از طریق وسوسه ، وحی شیطانی ، تسویل، امنیه،نزغ، استزلال، استحواذ، نسیان و همز، انسان را به بیراهه می کشاند.

دوستان آنچه سریالهای سیما نشان می دهند ترکیبی از عقاید اسلامی و اسرائلیات است و با نگاه صحیح قرآنی مطابقت ندارد.

اما تمثل جنیان و شیاطین تنها بر یاران و اولیاء ایشان ممکن است و آن هم به این معنی که تنها فرد مذکور آن موجود را می بیند و دیگران قادر به دیدن وی نیستند.

تمام اینها در حالی است که باید میزان نفوذ شیاطین جنی در زندگی انسان را به دو دوره قبل از بعثت (یا تولد) پیامبر و یا بعد از آن تقسیم نمود که پر واضح است بعد از بعثت پیامبر حوزه نفوذ آنها محدودیت بیشتری یافت.

در هر حال نه آنچه در باره افراد به  کما رفته می گویند صحیح است و نه شیاطینی که با کاراکتر "الیاس" ایده آن وارد سریالهای ماه مبارک شد.

خیالات و وهمیات نویسندگان و کارشناسان مذهبی برخی از این سریالها تا جایی است که برای  ماست مال کردن و به قولی خوراندن مطالب کذبشان دست به داستان پردازی های هالیوودی نیز بزنند.

برای نمونه در سریال پنج کیلومتر تا بهشت ، کاراکتر امیر حسین از همراه و راهنمایش (بخوانید دوست دخترش در عالم ارواح) می پرسد :

چرا ما از دیوار می توانیم عبور کنیم ولی در عین حال می شود بر روی مبل نشست؟

کاراکتر مینا در پاسخ می گوید:

"چون در زندگی عادی عادت کرده ایم و اگر حواست را جمع کنی از این اشیا هم عبور خواهی کرد"

با این فرمول امیر حسین بر صندلی می نشیند و ناگهان از آن عبور کرده و به زمین می افتد.

بنده نیز سوالی از خانم مینا دارم:

"مگر ما در زندگی عادی خودمان از دیوار رد می شده ایم که ارواح مذکور می توانند عبور کنند و گویا عادت دارند، و دیگر اینکه لابد اگر فرد حواسش را به زمین هم جمع کند از کره زمین عبور خواهد کرد ".

در یکی از افطاری هایی که جایی دعوت بودم یکی از عزیزان همزمان با پخش سریال مذکور و متاثر از آن  گفت: بیایید تا زنده هستیم همه جا را بچرخیم چون هنگام مردن و یا کما روحمان فقط اماکنی را می تواند برود که قبلا رفته باشد.

متاسفانه این تفکر در ماه خدا ، سال به سال در حال گسترش است و ارواح افراد به کما رفته وظایف عجیبی را نیز به عهده می گیرند.

از پیغام رسانی برای افراد زنده گرفته تا حلالیت طلبی و اخیرا هم رفتن به خواب مردم.

براستی چه جریانی صدا و سیمای شیعه خانه امام زمان را به این سمت کشانده است.(البته به شرطی که باز بنده را به توهم توطئه محکوم نکنند)

البته آنچه خواندید فقط نمونه کوچکی از این نابسامانی های فکری در تولیدات این سازمان است.

شاید اگر می خواستیم با امریکا یی ها پای میز مذاکره بنشینیم حاضر بودند ده ها هزار دلار  بدهند تا فیلم هایی نظیر انیمیشن "ناین" "شرلوک هلمز" ، "گنجینه ملی " و اخیرا در عید سعید فطر فیلم سینمایی "Paul" از شبکه های ما پخش شود تا ما هم در جنگ نرم صهیونیستها نقشی داشته باشیم!

همه این ها در حالی است که رسانه ملی نسبت به استفاده از کارشناسان نیز سنگ تمام گذاشته و صد البته اجازه به افرادی نمی دهد تا انحرافات جدی دینی و مذهبی تولیدات  این سازمان را زیر سوال ببرند و ظاهرا مهم نیست به چه قیمتی قرار است این اتفاق بیافتد؟

دوستان مرادمان از انتقاد، تکامل و هدایت است و خدا می داند همین صدا وسیما هر وقت که از بنده خواسته است با وجود مشغله فراوان برای ایشان اولویت قائل بوده ام .

به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت حجت (عج) که صد البته نزدیک است.

پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, :: 20:1 ::  نويسنده : محمد علی یزدانی

در اواخر مردادماه ۸۸ تب «جومونگ» تهران را فراگرفت و عده اى از خبرنگاران رسانه هاى مختلف به دنبال این بودند که با آمدن جومونگ به تهران سریعاً خود را به او رسانده و گزارش هاى مفصلى را براى رسانه هاى خود تهیه کنند.

 

به گزارش روزنامه جوان، در سریال «افسانه جومونگ» جومونگ همچون موسى (ع) در خانه فرعون (امپراتور) رشد و نمو مى کند،با وى به مخالفت برمى خیزد و در نهایت مردم آواره را با گذراندن از رودخانه اى پهناور (که گذرموسى (ع) از رود نیل را تداعى مى کند) به سرزمین خالى از سکنه (!) پدرانش یعنى چوسان قدیم (ارض موعود) وارد مى کند.

چوسان در ذهن عبارت «چو سان – jew sun» یعنى خورشید یهود را متبادر مى سازد و ماجرا آنجا شگفت آور مى شود که خورشید در تورات، نماد ارض موعود یا سرزمین مادرى مى باشد! چوسان که ارض موعود شد، منجى این قوم – جومونگ – نیز راهبى یهودى مى شود (jew monk = راهب یهودى) و پایه هاى ابتدایى امپراتورى خود را در جو لبن (jew lebun = لبنان یهود) بنا مى کند. در اکثر واژه هاى کلیدى این افسانه کره اى، «جو» یا چیزى شبیه آن (که دقیقاً با همین تلفظ، در زبان لاتین به معناى یهودى است) به کار رفته است. شایان ذکر است، لازم نیست دقیقاً املاى این لغات صحیح باشد؛ چرا که در عمل هم ممکن نیست. بلکه نویسندگان این افسانه کوشیده اند از اسامى یا کلماتى بهره ببرند که بیشترین شباهت را با اسامى و مفاهیم یهود داشته باشند و تلفظ مشابه آنها – نه الزاماً املا – اهداف صهیونیستى عناصر پشت پرده این مجموعه را در ذهن بینندگان نهادینه کند. جالب اینکه بیشتر این عبارات، اسامى خاص هستند تا در صورت ترجمه و دوبله به زبان هاى دیگر، تغییر نکنند.

البته آنچه ذکر شد، سواى موارد متعدد نمادگرایى تصویرى صهیونیستى این سریال است. اگر نقشه چوسان قدیم که روى پوست ترسیم شده را دیده باشید فقط کافیست نقشه فرضى ارض موعود صهیونیست ها (نیل تا فرات) را قبلاً دیده باشید تا از این شباهت بى اندازه به شگفت آیید. در پس زمینه سکانس هاى مختلف این سریال با ستاره شش گوش یا تصاویر متعدد پرچم هایى داراى نقش خورشید که نماد ارض موعود صهیونیست هاست، مواجه مى شوید.

نقش «کابالا» یا عرفان و سنت شفاهى یهود و پیشگویى هایشان در این سریال غوغا مى کند. گویا قرار نیست هیچ تصمیمى بدون اذن پیشگوهاى زن این سریال انجام گیرد. لابد آنها هم حداقل یک «نوستراداموس» یا «ربى یهودا»، «ارى مقدس»، «ربى شمعون» و دیگر کابالیست هاى یهودى لازم دارند تا برایشان، واقعه ۱۱ سپتامبر را پیشگویى کنند و از آینده روشن قومشان بگویند. تاکید بسیار بر مساله پیشگویى، پرده از نیتى شوم و شیطانى بر مى دارد که آن چیز جز نامگذارى دهه دوم قرن بیست و یکم به نام دهه کابالا نیست.

آنچه در این سریال و دیگر فعالیت هاى فرهنگى – رسانه اى یهود به آن پرداخته مى شود. آماده سازى ذهن مردم جهان براى پیاده شدن مفاهیم دلخواهشان است. همان گونه که فیلم ها، سریال ها و آوازه خوانى هاى سبک متال و… دهه نود، جهان را براى ورود به عصر ترانس مدرنیسم که همان Satanism یا شیطان پرستى بود، آماده کرد.

جومونگ که گویا «ماشیح یهود» بوده و قومش نیز همان فرزندان برتر خداوند هستند، ارتباطى تنگاتنگ با تورات و تلمود دارد. آنگونه که همواره مورد عنایت الهى است و حتى همچون پیامبران بنى اسراییل (طالوت و داوود)، خداوند به او روش بافت و ساخت زره را آموخته و سربازانش با تعدادى کم بر دشمنان بسیار خود از امپراتورى چینى ها (هان) پیروز مى شود.
نقش زنان در این سریال (اعم از کاراکترهاى مثبت ومنفى) انسان را به یاد پیامبران زن هفتگانه یهود یا حداقل دیگرانى چون ریوقا، ساره، یائل و … مى اندازد. شخصیت بانو «سوسانو» بسیار شبیه «دبورا» پیامبر زن یهودى است که بنابر فصل هاى چهار و پنج کتاب شوفطیم از مجموعه عهد عتیق بر سربازان سیسرا پیروز مى گردد یا اقدامات تجارى وى «گراسیا ناسى» زن تاجر معروف یهودى و عامل اصلى نفوذ یهودیان در دربار عثمانى را در خاطر زنده مى کند. بانو سویا (همسرجومونگ) نیز که ابتدا به اسارت مى رود، ولى پس از بازگشت به خاطر اهداف عالیه قوم همسرش از معرفى مجدد خود سرباز مى زند، انسان را یاد داستان «هدسه» که بنابر فیلم صهیونیستى «یک شب با پادشاه» به زور از خانه عمویش مردخاى ربوده شد و به همسرى خشایار شاه درآمد، مى اندازد.

در بررسى شخصیت هاى زن این سریال، از هدسه که با نفوذ در دربار ایران، مقدمات قتل ۷۷۰۰۰ ایرانى را فراهم کرد، بگذریم (که شرح آن در دفتر استر از مجموعه عهد عتیق آمده است)، به یاد «رکسلانه» یا «خرم سلطان» یهودى مى افتیم که با نفوذ در دربار سلیمان، پادشاه عثمانى به همسرى وى درآمد و با قتل ولیعهد «مصطفى» بالاخره منجر به قتل سلطان سلیم دوم و شعله ور شدن آتش فتنه جنگ هاى ایران و عثمانى شد. در دیالوگ هاى این سریال، فراوان عبارت آوارگى، اسارت، سرزمین مادرى و تاریخى، کوچ و … به چشم مى خورد که همگى یادآور فرازهایى از تورات است.

جومونگ براى دفاع از خود، حق دارد از سلاح هاى نامتعارف زمان خودش مانند شمشیر فولادى، بمب هاى آتشزا و … علیه دشمنان خود استفاده کند تا جایى که بیننده، این برترى تسلیحاتى را نوعى حق مسلم وى مى داند که حاصل هوشمندى و تخصص کارگزاران اوست.

دشمن اصلى جومونگ، امپراتورى چینى ها یا همان «هان» است که سربازهایش با پرى که روى کلاهخودهایشان دارند، بى شباهت به جنگاوران مسلمان نیستند. منطقى هم به نظر مى رسد. باید در مقابل نفوذ روز افزون اقتصادى چینى هاى کمونیست در مقابل ایالات متحده که ۸۰ درصد ثروتش در اختیار جمعیت حداکثر ۶ درصدى یهودیان است، ایستاد. یکى از این راه ها، قدرت گرفتن کره به عنوان متحد آمریکا و اسراییل در حیاط خلوت چین است.

توجه بیش از حد این سریال به مقوله تجارت، بى شک براى یهودیان زرپرست، زیبنده تر است تا شینتویست ها و مائویست هاى روح گراى شرق آسیا، شاید هم صهیونیست نمى تواند قبول کند که پیروان مکتب کمونیسم (چین) امروز اینگونه در اقتصاد آزاد جهان جولان دهند.

لابد کره هم به عنوان هم پیمان ایالات متحده و اسراییل با توجه بیش از حد به مقوله تجارت در این افسانه تازه ساز (!) به دنبال ایجاد مقدمات فرهنگى جهت سرازیر کردن هر چه بیشتر تولیدات خود در کشورهاى هدف (مانند ایران) است؛ چرا که مناسبات اقتصادى ۱۲ میلیارد دلارى بین ایران و کره و نیز داشتن مقام سوم صادرات به ایران، چشم طمع چشم بادامى هاى کره اى را هر چه بیشتر به سوى این مرز پرگهر جلب کرده است.

این در حالى است که نوادگان جومونگ بارها در مجامع بین المللى همداستان با آمریکا و اسراییل، فعالیت هاى صلح آمیز هسته اى ما را محکوم کرده اند، راستش من خودم هم نمى فهمم چرا باید بازارمان را در اختیار کشورى بگذاریم که حقوق مسلم ما را قبول ندارد. البته این تنها گزاره اقتصادى – تجارى این مجموعه نیست بلکه موارد دیگرى همچون نقش شرکت گوگل در القاى تبلیغات غیر مستقیم نیز در این سریال مشهود است.

آنجا که قرار است امپراتورى نو بنیاد جومونگ «گوگورى یو» نام گیرد، بیننده را به یاد تبلیغات و شایعات گسترده مبنى بر تاسیس کشورى به نام گوگورى یو یا گوگ لند در جزیره اى G شکل «لوگوى اصلى شرکت گوگل» در اقیانوس آرام از سوى مدیران گوگل مى اندازد.

البته شاید سخت باشد اگر بگویم حرف G از نمادهاى اصلى فراماسونرى است یا اینکه نرم افزار google earth هیچگاه آنگونه که پایگاه اتمى نطنز را به وضوح مشخص کرده پایگاه اتمى دیموناى اسراییل را به دلایل امنیتى تصویر نکرده است. نمى دانم شاید این هم از ترفندهاى اقتصادى بانو سوسانو و جومونگ باشد!

البته با تمام تلاش و زبردستى که نویسندگان و دست اندرکاران کره اى- اسراییلى این مجموعه به خرج داده اند، هیچگاه نخواهند توانست اسامى برخى شخصیت ها و کاراکترهاى این سریال مانند «مگول»، «یا گاک» و «ماگاک» را که از دیدگاه ترمینولوژى یا اصطلاح شناسى همان «مغول»، «یاجوج» و «ماجوج» خودمان هستند، با پوشش فرهنگى بپوشانند؛ چرا که همواره در پشت این اسامى قتل و غارت، خونریزى و توحش نهفته است. البته بد نیست بدانند که مردمان این سرزمین همان صاحبان فرهنگى هستند که از مغول ها، مسلمان ساختند و بنا بر برخى تفاسیر این ذوالقرنین یا کوروش ایرانى بود که اسلاف و اجداد آنها یعنى یاجوج و ماجوج را از این سرزمین بیرون راند. به هر حال اگر یکى از قسمت هاى این سریال را از دست دادید، چندان نگران نباشید چون صدا و سیما آن را سه بار برایتان پخش خواهد کرد!

پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, :: 19:49 ::  نويسنده : محمد علی یزدانی

نقد و بررسی فیلم Circumstance 2011 نقد و بررسی فیلم Circumstance 2011

بررسی فیلم مبتذل و ضد ایرانی ” شرایط- Circumstance ” فیلمی که تماما خلاف واقعیات موجود در ایران را به تصویر میکشد

 

فیلم مبتذل و ضد ایرانی “شرایط” Circumstance – این فیلم نگاهی دارد به خانواده ای نوگرا در تهران. فیلم زندگی دختر شانزده سالۀ این خانواده، عاطفه و دوست او شیرین را نشان می‌دهد که پدر و مادرش به دلیل مخالفت با حکومت ایران اعدام شده‌اند.در این فیلم که به زبان فارسی ساخته شده به ترویج همجنسگرایی، زیرسئوال بردن احکام شرع اسلام و تعصب و حیای جامعه ایرانی پرداخته شده است…

این فیلم به دلیل تمایلات همجنسگرایی موجود در آن، ابراز شخصیت، و پرداختن موانع به اصطلاح فرهنگی در ایران، توجهات زیادی را در جشنواره ساندنس ۲۰۱۱ آمریکا به خود جلب کرد. کارگردان فیلم، که یک زن ایرانی‌الاصل متولد آمریکاست، این فیلم را در لبنان ساخته است. وی به رویترز اظهار داشته است: «امیدوارم با این کار زمینه‌ جدیدی در سینمای ایران به وجود آورده باشم. این فیلم به مسائل زیادی می‌پردازد که سینمای ایران قبلا به آنها توجهی نداشته است از جمله تمایلات جنسی، مذهب، تعصب، عقده‌های روحی. بعید است که در ایران به این فیلم نگاه مثبتی داشته باشند چون عنصر مقاومت را در جوانان ایرانی و تلاش و آرزوی آنها برای عبور از موانع و محدودیت‌ها را به نمایش می‌گذارد.»

 

بارها پیش آمده فیلمی را مشاهده کرده ایم که در آن به فرهنگ و زندگی مردم دیگر نقاط دنیا پرداخته می شد یا به زبان ساده تر، از آن انتقاد می کرد. به عنوان مثال چند سال پیش فیلمی کمدی با عنوان « بورات » ساخته شد که در آن مردی به نام بورات از کشور قزاقستان به آمریکا می آمد و عاشق پاملا اندرسون می شد!. اگرچه « بورات » فیلمی کمدی بود اما دقایق ابتدایی فیلم که جامعه عقب افتاده و مهمتر از همه، فرهنگ ضعیف مردم قزاقستان را به تصویر می کشید ، توهین آشکاری بود به مردم قزاقستان ( هرچند آنها چندان واکنشی به این فیلم نشان ندادند! ). به خاطر دارم در آن زمان هرکسی که « بورات » را تماشا می کرد، مردم قزاقستان را به تمسخر می گرفت و حتی کار به جایی کشیده شده بود که برای مثال یک ملت عقب افتاده، همیشه از مردم قراقستان نام برده می شد!.

نقد و بررسی فیلم Circumstance 2011 نقد و بررسی فیلم Circumstance 2011

حالا فیلمی با نام « شرایط » اکران شده که اگرچه جدی و مصمم است، اما تصویری خلاف واقع از آنچه که در کشورمان وجود دارد ارائه کرده است. شاید خیلی از شماها به من ایراد بگیرید که به دلائل مختلف در حال انتقاد از این فیلم هستم و آن را کوچک می دانم ، اما باید خدمتتان عرض کنم که « شرایط » در بهترین حالت ممکن یک فیلم به شدت متوسط است که فقط به درد جناح های چپ سیاسی و یا کلا کسانی که همیشه با همه چیز مخالف هستند می خورد!.فیلم مغلطه ایی است از انواع و اقسام مشکلات که همه آنها در یکجا جمع شده اند. دین و مذهب ، همجنسگرایی، سرکوب ، آزادی و موضوعاتی از این دست، در فیلم « شرایط » به شکل کاملاً مضحک و ناشیانه ایی مورد بررسی قرار گرفته است.
« شرایط » درباره دختری به نام عاطفه ( نیکول بوشهری ) و دوست صمیمی اش شیرین ( سارا کاظمی ) است. این ۲ با یکدیگر بسیار صمیمی و راحت هستند؛ آنها مدام سربه سر همدیگر می گذارند و گهگاهی هم شوخی های ناجور انجام می دهند!. عاطفه و شیرین عاشق این هستند که به جشن های شبانه بروند و در آنجا یک دل سیر برقصند و مشروب مصرف کنند و … بعد از مدتی این ۲ در می یابند که احساساتشان کمی فراتر از ۲ دوست معمولی است و به همین جهت یک شبه رابطه فیزیکی را هم به دوستیشان اضافه می کنند!. پدر عاطفه فردی ثرتمند و روشنفکر به نام فیروز ( سهیل پارسا ) و مادرش هم یک جراح به نام آذر ( نسرین پاک خو ) است. مادر عاطفه علی رغم اینکه می داند دخترش تشنه آزادی است اما به او می فهماند که باید خودش را با شرایط وفق دهد و به عبارت ساده تر به او می گوید که ” بشین سر جات!”. عاطفه برادری هم به نام مهران (رضا سیکسو صفائی ) دارد که به تازگی به کمک موسسه توانبخشی موفق به ترک اعتیاد شده و حالا بصورت کاملاً سالم به نزد خانواده اش بازگشته است.

مهران در گذشته یک نوازنده موسیقی بوده اما اکنون بجای ادامه دادن رشته تخصصی اش، تصمیم می گیرد تا یک آدم مذهبی خشک باشد و به نیروی امنیت اخلاقی بپیوندد تا با زنان و مردان هنجار شکن جامعه مبارزه کند!. مهران که از رفتارهای آزادی خواهانه! خواهرش آگاه است، او را آزار می دهد و مدام به او اعلام می کند که وی یک هرزه است!. اما اوضاع زمانی بدتر می شود که مهران عاشق دوست عاطفه یعنی شیرین می شود و این در حالی است که عاطفه و شیرین همجسگرا هستند و… مریم کشاورز، کارگردان این فیلم فارغ التحصیل دانشکده فیلم نیویورک بوده و بیشتر عمر خود را هم در خارج از ایران زندگی کرده است. اصلی ترین ضعف فیلم هم به این موضوع بر می گردد که کارگردان هیچ تصویر واضحی از جامعه کنونی ایران نداشته است و تمام موضوعاتی هم که در فیلم به آن پرداخته می شود ، رنگ و بویی کاملا کهنه و غیرواقعی دارد!.

نقد و بررسی فیلم Circumstance 2011 نقد و بررسی فیلم Circumstance 2011

تصویر جامعه کنونی ایران در « شرایط » هیچ ارتباطی با جامعه امروز ایران ندارد. در فیلم دختران سوار بر ماشین خود در حال تردد در خیابان هستند که ناگهان ماشینی به آنها نزدیک می شود و آنها فریاد می زنند : کمیته!!. در عجبم که چطور خانم کشاورز که مدعی هستند در ایران هم زندگی کرده اند، به این نکته توجه نکرده اند که مسائلی نظیر کمیته مدتهاست که دیگر وجود خارجی ندارد. یا در صحنه ایی ما شاهد این هستیم که در رادیو این خبر به این شکل خوانده می شود : برادران سپاه یک گروه ضد انقلاب را دستگیر کردند!. به نظرم اطلاعاتی که سرکار خانم کشاورز از ایران داشته اند ، همگی مربوط به پدر و مادر محترمشان بوده که در اوایل دوران تشکیل جمهوری اسلامی در ایران زندگی می کردند، زیرا تقریباً تمام دیالوگ های فیلم رنگ و بویی متعلق به دهه ی ۶۰ دارد. « شرایط » حتی در بحث تعریف شخصیت ها هم دچار تناقضات فراوانی است. به عنوان مثال رئیس بسیج که مهران برای آنها کار می کند، فردی مذهبی و خشک است اما در لحظاتی از فیلم، مهران وی را به یک پارتی که مملوء از مشروبات الکلی و خانمهای بی حجاب است، دعوت می کند و حیرت ما تماشاگران ایرانی را بر می انگیزد!یا در یک صحنه ای دختران را می بینید که در حال راه رفتن در خیابان هستند و نقاشی پشت شان و ماشین های در خیابان کاملا برعکس چیزی که می بینیم است …

نقد و بررسی فیلم Circumstance 2011 نقد و بررسی فیلم Circumstance 2011

در کل باید عرض کنم که از این نوع گاف ها به شکل کاملاً آزاردهنده ایی در فیلم خواهید یافت. مشکل دیگر « شرایط » این است که خودش هم تعریف درستی از جامعه آزاد ندارد. تمام حرف خانم کشاورز در این فیلم این بوده که اگر به پارتی بروید و توی سر و کله همدیگر بزنید، آزادید!. این نوع نگرش خام به مشکلات جامعه ایران باعث شده تا « شرایط » در لحظاتی حتی برای تماشاگر خنده دار به نظر برسد. اینکه در یک پارتی ملت از سر و کول هم بالا بروند، به سمت همدیگر مشروب پرتاب کنند و… موقعیتی نیست که در ایران مقبولیت چندانی داشته باشد.

از طرفی دیگر تصویری که خانم کشاورز در این فیلم به تماشاگر خارجی ارائه داده این است که عموم مردم ایران انسانهای خشن و بی روحی هستند که فقط قصد آزار و اذیت دیگران را دارند!. یکی از مهمترین مسائلی که در نقد یک اجتماع صورت می گیرد این است که افکار مردم را به شکل واحد دسته بندی نمی کنند و در اصل از نفوذ عقاید و باورهای مردم درصد می گیرند و… در واقع می خواهم بگویم که خانم کشاورز در این فیلم انتقادی برخلاف رویه معمول، نتوانسته نگاهی منتقدانه به جامعه ایران داشته باشد و به جای آن ترجیح داده تا دیدگاه شخصی اش را در مورد ایران به معرض نمایش قرار دهد . حتی دیالوگ های سیاسی بازیگران فیلم هم بسیار خام و ابتدایی از زبان شخصیت ها خارج می شود. مطمئن هستم که ایرانیهای داخل ایران به خوبی می توانند تشخیص دهند که جنس دیالوگ گویی های فیلم کاملا یک طرفه و به دور از نقد منصفانه صورت گرفته است. لوکیشن فیلم یکی دیگر از دلائلی است که مخاطب ایرانی با « شرایط » ارتباط برقرار نمی کند. « شرایط » با توجه به عدم امکان فیلمبرداری در ایران، در لبنان فیلمبرداری شده است. در ابتدای فیلم گفته می شود که محل وقوع اتفاقات فیلم شهر تهران است اما شما می توانید در این فیلم انواع دکورهای عربی را در شهر بیابید. مردم در این شهر با ماشین های اروپایی رفت و آمد می کنند و حتی یک پیکان هم در خیابان پیدا نمی شود!.مشکل اینجاست که حتی شکل لباس پوشیدن شخصیت های فیلم هم چندان به ایرانی ها شبیه نیست. تنها نکته قابل توجه در « شرایط » روابط بین عاطفه و شیرین است. البته این را هم باید اضافه کنم که جنس رابطه این دو چندان ایرانی نیست، به همین دلیل اتفاقاتی هم که در بین آنها رخ می دهد چندان برای تماشاگر ایرانی قابل لمس نیست. اینکه عاطفه و شیرین به دلیل مشکلات جامعه به همجنسگرایی رو بیاورند ، چیزی است که فقط از تفکرات یک کارگردان که هرگز در ایران زندگی نکرده خارج می شود!. با این حال همانطور که گفتم این بخش از فیلم حداقل قابلیت تماشا دارد. یکی از اتفاقات تازه در فیلمسازی ایرانی که به نظر می رسد در آینده هم پررنگ تر شود، بحث استفاده از زبان تند و نمایش صحنه های جنسی است . من فیلمهای زیادی که در وصف ایران ساخته شده دیده ام که همگی آنها در این فرهنگ مشترک بودند که شخصیت هایشان با زبان رکیک با یکدیگر صحبت نمی کردند. این حقیقتی است که در جامعه ما مردم در یک جمع یا هنگام صحبت با جنس مخالف هرگز از زبان رکیک استفاده نمی کنند اما در « شرایط » به هیچ عنوان این شرایط حاکم نیست. در این فیلم شخصیت ها به شکل کاملا خجالت آوری با الفاظ رکیک تکلم می کنند. مشکل دیگر « شرایط » ، نمایش بی پروای صحنه های جنسی است که حداقل من اولین بار است با چنین غلظتی در یک فیلم ایرانی شاهد بوده ام. خیلی نمی خواهم به این موضوع بپردازم اما آیا ما به مرحله ایی رسیده ایم که باید همسو با سینمای جهان از صحنه های جنسی در فیلمهایمان استفاده کنیم؟ خدا بخیر کند!.

نقد و بررسی فیلم Circumstance 2011 نقد و بررسی فیلم Circumstance 2011

بیشتر بازیگران فیلم « شرایط » برای اولین بار است که در جلوی دوربین قرار گرفته اند. نیکول بوشهری و سارا کاظمی دو بازیگر جوان این فیلم هستند که کاملاً مشخص است هرگز در عمرشان ایران را ندیده اند. تنها بازیگری که در « شرایط » کارش نسبت به بقیه قابل قبول تر است ، رضا سیسکو صفائی است ( این کلمه سیسکو بدجوری عجیب و غریب هست! ). شاید اگر یک ایرانی نبودم می توانستم از این فیلم لذت ببرم و برای ایرانیهای بیچاره تاسف بخورم ، اما من یک ایرانی هستم و بر حسب اتفاق در جامعه ایران هم بزرگ شده ام!. من نمی توانم به جزییات فیلم بی توجه باشم و صرفاً به داستان اصلی فیلم توجه کنم. کافی است نگاهی به نقدهای منتقدان خارجی درباره این فیلم بیندازید تا با واژه هایی نظیر ” یک فیلم از یک بدبختی بزرگ ” ، ” ایران عقب افتاده ” و… بسیاری دیگر از جمله ها روبرو شوید. اصلی ترین دلیل مقبولیت چنین فیلمهایی در سرتاسر جهان این است که ایران مدتهاست نتوانسته در سینما حرفی برای گفتن داشته باشد و تا مادامی که چنین باشد، باید فیلمهایی نظیر « شرایط » را تماشا کنیم و از اینکه مردم دنیا به ما بخندند شرمسار باشیم. به نظرم زمان آن رسیده که از سینماگران داخلی نظیر اصغر فرهادی بیشتر حمایت کنیم تا شاید حداقل بتوانیم خودمان را در دنیا با چهره ایی بهتر و متمدن تر نشان دهیم!

نقد و بررسی فیلم Circumstance 2011 نقد و بررسی فیلم Circumstance 2011

در پایان باید بگم که « شرایط » تلاشی ناشیانه برای به تصویر کشیدن مشکلات داخلی جامعه ایران بوده است. مریم کشاورز سعی داشته در « شرایط » مشکلات جوانان را زیر ذره بین ببرد و به دنیا نشان دهد که مشکلات جوانان ایرانی چیست. اما نهایت مواردی که خانم کشاورز توانسته به آن فکر کند این است که ” جوانان مواد مخدر می خواهند ، پارتی می خواهند ، فرار از مدرسه می خواهند ، همجسگرایی می خواهند و… “. باید یک خسته نباشید بزرگ به خانم کشاورز بابت این قدرت درک از جامعه تقدیم کنم و امیدوار باشم که ایشان در آینده دید اجتماعی شان را نسبت به جامعه کنونی ایران کمی گسترش دهند. « شرایط » همانطور که گفتم برای کسانی ساخته شده که کلاً مخالف با ایران هستند.

ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که خانم کشاورز پیش از ساخت این فیلم با مسئولین جشنواره ساندنس درباره ساخت این فیلم صحبت کرده بود و آنها هم اعلام کردند که خانم کشاورز را حمایت خواهند کرد!. خب نتیجه تعامل این ۲ را می توانید در فیلم « شرایط » ببینید؛ شخصیت های ایرانی، رابطه جنسی آمریکایی!.


نقد و بررسی فیلم هری پاتر از ابتدا تا انتها نقد و بررسی فیلم هری پاتر از ابتدا تا انتها

رولینگ هر منظوری را که خواسته در این داستان قرار دهد، با مهارت تمام به نحوی قرار داده که یک کار صرفا اهانت آمیز نباشد

 

در ابتدا:

نکته‌ى دیگرى هم که من باید عرض کنم، این است که برجستگى‌هاى یک جامعه در این زمینه‌هاى ذهنى و فکرى و علمى باید در خدمت تعالى انسان قرار بگیرد. امروز در دنیا اینجور نیست؛ امروز در دنیا نه علم در خدمت تعالى انسان است، نه هنر و نه بقیه‌ى چیزها. خب، یک نمونه‌ى هنر، سینماست. قله‌ى سینماى دنیا، هالیوود است. این دستگاه‌هاى هنرى دنیا چقدر به اخلاق بشرى، به معنویت انسان، به امیدبخشى به انسان کمک میکنند؟ عکس قضیه است؛ نمیشود گفت صفر، مبالغى زیر صفر! یعنى بنیانهاى اخلاقى را، بنیانهاى فکرى را، تعالى بشرى را تخریب میکنند. امروز در دنیا، هنر در خدمت تعالى انسان نیست؛ علم هم همین جور. علم در خدمت سرمایه‌دارى است، در خدمت ثروت‌اندوزان است.

دیدار رهبر حکیم با نخبگان استان کرمانشاه  ۲۶/۷/۹۰

من یکی از خوانندگان مجموعه کتاب های هری پاتر و بینندگان فیلم های هری پاتر هستم. مدتی پیش که تازه کتابهای هری پاتر را به پایان رساندم، به بخوردم، که تقدیم خوانندگان جست و جوگر می کنم .شایسته است پیش از هر چیز به خلاصه ی داستان توجه فرمایید:

. هزاران سال پیش در جامعه ساحران چهار جادوگر بزرگ به نام های گودریک گریفندور، هلگا هافلپاف، روینا رونکلاو  و  سالازار اسلیترین  به تاسیس مدرسه ای با نام هاگوارتز برای آموزش سحر اقدام کردند.  این چهار جادوگر که چهار گروه را در مدرسه به وجود آوردند، بنا به سلیقه و تفکر خود به آموزش پرداختند.  اما در میان اینها سالازار اسلیترین به این عقیده داشت که باید جادوگرانی را در مدرسه تعلیم دهیم که دارای خون خالص جادوگری هستند، یعنی پدر و مادر آنها جادوگر باشند ( و انواع دیگر جادوگران به این صورت است که : یکی از والدین جادوگر باشد، یا هیچ یک از والدین جادوگر نباشد و فقط فرزند ساحر متولد شده باشد  ) آن سه جادوگر دیگر با عقیده ی وی موافق نبودند بنابراین اسلیترین از مدرسه خارج شد و قبل از خروج از مدرسه تالاری را در اعماق آن بنا کرد و هیولایی را در آن نهاد و درب تالار را بست  به امید اینکه روزی نواده واقعی اش برگردد و با باز کردن درب تالار، مدرسه را از وجود خون ناخالص  پاک کند.

·هزاران سال بعد از آن چهار جادوگر، پسری به نام «تام مارلو ریدل» که دارای استعداد جادوگری است همراه دیگر محصلین وارد هاگوارتز می شود و سال اول تحصیل خود را آغاز می کند. سالها می گذرد و آن پسر کوچک  که اینک نوجوانی شده، متوجه می شود که مادرش جادوگر و پدرش غیر جادوگر بوده و در عین حال از خون مادری اش به سالازار اسلیترین می رسد. او در مدت تحصیلش در هاگوارتز دوستانی را در کنار خود جمع می کند. ‹ تام ›  برای خلاص شدن از نام پدرش که یک غیر جادوگر بوده، اسم خود را به   «لُرد ولدمورت» تغییر می دهد. او یک بار موفق به باز کردن تالار اسرار می شود که در پی آن دختری به  وسیله ی هیولای آزاد شده از تالار، کشته می شود. تام ریدل از آنجایی که زیر نظر یکی از اساتید خود به نام دامبلدور بوده موفق به باز کردن تالار برای بار دوم نمی شود و بعد از مدتی تصمیم به ترک مدرسه می گیرد . سال ها بعد ولدمورت به همراه یارانش که به مرگخواران معروف اند با نیروی سیاه خود به جامعه جادوگری حمله می کنند و با این که با مقاومت هایی روبرو می شوند ولی باز به کشتار ادامه می دهند. پیش گویی رخ  می دهد که در آن گفته شده است که کودکی به دنیا خواهد آمد، که ولدمورت را نابود  می کند، ولدمورت در صدد کشتن آن کودک بر می آید و زمانی که کودک یک سال دارد، ولدمورت او را پیدا می کند. ولدمورت پدر و سپس مادر کودک را به قتل می رساند. و زمانی که می خواهد کودک را با طلسم مرگ به قتل برساند، طلسم به خودش بر می گردد و او نابود می شود. جهان جادوگری دوباره روی آرامش را  می بیند.

· پسرک یک ساله که هری پاتر نام دارد، توسط جادوگران نماینده خیر به خاله اش سپرده می شود. هری پاتر بزرگ می شود و در سن یازده سالگی به مدرسه جادوگری می رود و در مدت تحصیل دوستان و دشمنانی پیدا می کند. هری پاتر  در مدت تحصیل بارها مانع از قدرتمند شدن  دوباره ی ولدمورت  می شود (کتابهای یک و دو). ولی بالاخره ولدمورت پس از سیزده سال در برابر چشمان هری پاتر، قدرتمند می شود (کتاب چهار). با این که هری، بارها به جامعه جادوگری می گوید که ولدمورت بازگشته، ولی هیچ کس جز معدودی از جادوگران از جمله دامبلدور که مدیر مدرسه ی جادوگری است و همچنین حامی هری می باشد  این موضوع را قبول نمی کند. نبرد کوتاهی میان دامبلدور و ولدمورت رخ می دهد ( در وزارتخانه ) و از آنجایی که وزیر برای چند ثانیه ولدمورت را می بیند، بازگشت ولدمورت را تایید می کند (کتاب پنج). وزیر جادوگری عوض می شود، پس از مدتی  نبردی در هاگوارتز (مدرسه جادوگری) رخ میدهد که طی آن دامبلدور (حامی هری) کشته می شود (کتاب شش). هری و دوستانش در جهت وظیفه ای که دامبلدور به آنان واگذار کرده دیگر به مدرسه نمی روند، و از سوی دیگر ولدمورت وزارتخانه ی جادوگری را تحت کنترل می گیرد، و آموزش را کنترل می کند و در برخورد با خون ناخالص جادوگری بسیار اهتمام می ورزد بالاخره هری برای مبارزه به مدرسه باز می گردد، معلمین طرفدار هری، مدرسه را  از وجود طرفداران ولدمورت خالی و هاگوارتز را جبهه ی مقاومت می کنند ؛ مرگخواران به مدرسه حمله می کنند و جنگ در  می گیرد بالاخره هری و ولدمورت در مقابل هم قرار می گیرند و ولدمورت به دست او کشته می شود  (کتاب هفت).

این خلاصه ای بود از داستان هری پاتر که با درج شماره کتاب آن را عرضه نمودیم.

داستان هری پاتر که از چند کتاب تشکیل شده، فرا تر از یک داستان معمولی برای نوجوانان و جوانان است! این داستان که در آن به شدت از قوه ی خیال استفاده شده و در عین حال همچون اسطوره ها یک سیر منطقی را دنبال می کند دارای محتوایی مخفی و دور از خیال است، محتوایِ پنهانِ این داستان دارای مضامین تاریخی و  واقعی می باشد.

به عبارت دیگر داستان هری پاتر، داستانی است خیالی درباره سحر و جادو، جامعه ی جادوگری، رویارویی خیر و شر، محبت و کینه، عشق و سرخوردگی  ؛ ولی این داستان به ظاهر خیالی دارای چندین لایه ی معنایی است که سطحی ترین لایه ی آن، که برای همه قابل درک است، همان مضامینی بود که ذکر کردیم . و باید دانست که  لایه های پنهان داستان به طور ناخودآگاه در ذهن خواننده  نقش می بندد و در جای خود نمود می کند.

در اینجا به شرح این لایه های پنهان پرداخته ایم تا خوانندگانِ محترمِ مجموعه کتابهای هری پاتر، بدانند که چه هدفی با نوشتن این داستان طولانی و درعین حال مجذوب کننده، دنبال شده…

لایه اول : لایه ی تاریخ

به نظر من خانم رولینگ، زیرکانه، چند رخ داد تاریخی را در لایه ای نامرئی و نسبتا طولانی در این  داستان  قرار داده است. حوادثی که در تاریخ معاصر اروپا رخ داده است .

۱. با اقدام آلمان در سال ۱۹۱۴، جنگ جهانی اول شروع شد که کُشتار زیادی در پی داشت.

·   ولدمورت به جامعه ی جادوگری حمله کرد. در این جنگ هم از طرف خوبی و خیر و هم از طرف بدی و شر کشته های زیادی در جهان باقی می ماند.

۲٫ آمریکا به نفع متفقین وارد جنگ شد که در نتیجه حدود یک سال بعد آلمان شکست خورد و اثری از شکوه  آلمان باقی نماند.

·   طبق پیشگویی که در داستان ذکر شده : «  پسری به دنیا می آید که باعث نابودی ولدمورت می شود»، ولدمورت در صدد یافتن آن کودک بر می آید و زمانی که آن پسر یک ساله را پیدا می کند ( یک سال از ورود آمریکا به جنگ می گذرد ) با طلسم مرگ به او حمله می کند ولی طلسم به خود ولدمورت بر می گردد ( هر اقدام آلمان برعلیه آمریکا، بر ضد خودش تمام می شود ) و ولدمورت نابود می شود،  برخی می گویند که او مرده ولی برخی دیگر می گویند که فقط ضعیف و ناتوان شده است.

۳٫ آلمان پس از جنگ اول جهانی در صدد رشد و تجدید قوا برآمد ولی فشار های پیمان ورسای وکشور های اروپایی مانع از آن می شود.

·   ولدمورت سعی می کند که دوباره قدرتمند شود ولی با مقابله ی هری پاتر ( با پشتوانه ی دامبلدور = مدیر مدرسه جادوگری هاگوارتز ) روبرو می شود، که این مطلب در دو کتاب یک و دو کاملا مشهود است ؛ هری پاتر و دامبلدور در اینجا نماد متفقین هستند .

۴٫  آدولف هیتلر در راس حزب نازی در تلاش بود که در انتخابات مجلس آلمان، حزب نازی کرسی های بیشتری بدست آورد و همچنین قصد داشت، به مقام صدارت اعظمی آلمان برسد و این اقدامات هیتلر در راه کسب قدرت پس از سیزده سال پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول (۱۹۱۸ ) شدت یافت و بالاخره حزب نازی در انتخابات مجلس موفق می شود و هیتلر به صدارت اعظمی آلمان رسید (۱۹۳۳). انگلستان و در راس آن چمبرلن نخست وزیر انگلستان به این ماجرا اهمیت نداد و توجهی به این جنب و جوش هیتلر نکرد ولی افرادی در انگلستان و آمریکا بودند که از این تحرکات سیاسی آلمان نگران بودند و یکی از آن سیاستمداران انگلیسی، چرچیل  بود.

·ولدمورت در برابر چشمان هری پاتر، پس از سیزده سال ضعف و دوری از جهان جادوگری، دوباره قدرتمند می شود.( ولدمورت پس از۱۳  سال قدرتمند می شود = آلمان در ۱۹۱۸ ضعیف می شود و در حدود ۱۹۳۱ که هیتلر در حال قدرت گرفتن است، آلمان رو به قدرتمند شدن می رود  ) ( باید در نظر داشت که خانم رولینگ نمی توانسته دقیقا سالها را ذکر کند و یا مدت زمان های ضعف و قدرت ولدمورت را بیان کند زیرا که این کار باعث لطمه دیدن اصل داستان و سیر منظم آن می شود و باید بدانیم که داستان ها و یا فیلم هایی که به طور کامل سفارشی و برای کنایه به مطلبی هستند،  بسیار رسوا می باشد و آنقدر که داستان هری پاتر مشهور و مقبول شده  نمی توانست مقبول شود، برای نمونه می توان به فیلم ضد ایرانی ۳۰۰   اشاره کرد که از آغاز تا پایان بر ضد فرهنگ غنــی ایران است و همان طور که می دانیـم فقط مدتی غوغا به پا کرد و بلافاصله تاریخ مصرفش به پایان رسید. ) ولدمورت در کتاب چهار نماد  آلمان به پا خواسته، است. هری پاتر پس از بازگشت به سوی دامبلدور که در راس جبهه ی خیر است و به عبارتی نماد شعور جمعی جامعه ی انگلستان است، به او می گوید که ولدمورت برگشته ( آمریکا به جامعه ی اروپا می گوید که در آلمان تغییرات مهمی در حال وقوع است ) و دامبلدور این سخن را باور می کند. ولی برخی از جادوگران که در راس آنها وزیر جادوگری است این سخن را باور نمی کنند ( چمبرلن نخست وزیر انگلستان توجهی به قدرت گرفتن آلمان نمی کرد. )

۵٫تلاش هیتلر برای بدست آوردن قدرت ادامه دارد  و او در سال ۱۹۳۳ صدر اعظم  آلمان می شود.  پس از ملحق شدن اتریش و چکسلواکی به خاک آلمان به دست هیتلر، اروپاییان متوجه خطر آلمان هیتلری شدند،نخست وزیر انگلستان(چمبرلن ) از خواب غفلت بیدار شد والبته جامعه اروپا در راه الحاق کشور مورد نظر هیتلر یعنی لهستان سنگ اندازی کردند.

ولدمورت قدرتمند شده و برای قدرت بیشتر تلاش می کند ( در کتاب ۵ مشهود است )، نبردی بین ولدمورت ( هیتلر ) و دامبلدور ( جامعه اروپا ) رخ می دهد و این نبرد که بیشتر یک زور آزمایی است ( تلاش هیتلر برای الحاق لهستان به شیوه ی قانونی ) بالاخره بی نتیجه به پایان می رسد و ولدمورت متوجه می شود این نبرد بی فایده است، و از مقابل دامبلدور می رود ( هیتلر به این نتیجه می رسد که نمی تواند مانند دو کشور اتریش و چکسلواکی، لهستان را به  راحتی، بدست آورد، اقداماتی که هیتلر برای به دست آوردن اتریش و چکسلواکی انجام داد عبارت است از  :۱- سخنرانی ها ۲ – تحرکات نظامی در مرز کشور های اتریش و چکسلواکی ۳- تهدید کشور های مذکور  و… )

در آخر این نبرد که در وزارتخانه رخ داده، جادوگران به همراه وزیر جادوگری وارد وزارتخانه می شوند و وزیر در یک نگاه کوتاه ولدمورت را می بیند. و قدرت گرفتن ولدمورت را تایید می کند. ( چمبرلن به اشتباه خود پی برد، و متوجه شد، که هیتلر در صدد توسعه قلمرو بوده ؛  البته همان طور که می دانید توسعه قلمرو کاری است که انگلستان سالها در پی آن بوده و بعد از اینکه، از این کار دست کشیده-  و باز آن هم به دلایل سیاسی نه برای راحتی ملت های تحت سلطه -دوست ندارد این اقدام را دیگر ملت ها انجام دهند، زیرا قدرت گرفتن دیگر کشور ها خارج  از تحمل انگلستان  است.)

۶٫ قدرت نمایی هیتلر آغاز شده و تحرکات نظامی او ادامه می یابد. حمله به لهستان آغاز می شود. مدتی بعد چرچیل بجای چمبرلن نخست وزیر انگلستان شد، باید دانست که قدرت انگلستان در آن زمان تقلیل یافته و وقت آن فرارسید که جای این کشور استعمارگر کهن را کشور قدرتمندی بگیرد و البته این از مدت ها پیش اتفاق افتاده و آمریکا جای انگلستان را در صحنه جهانی گرفته بود.

·حملات توسط ولدمورت و یارانش شروع میشود. وزیر سحر و جادو  عوض می شود، و  ‹اسکریمجور› بجای  ‹فاج› می آید و این همان جابجایی چرچیل با چمبرلن است. به هاگوارتز (هاگوارتز، نمادی ازمکان هایی است که مورد  تعرض هیتلر قرار گرفت)  حمله می شود و دامبلدور  به دست اسنیپ – از مرگخواران سابق- کشته می شود (کتاب ۶). این در حالی است که در کتاب ۷ می خوانیم که دامبلدور ( نماد انگلستان )مدتها قبل به وسیله ی طلسمی ضعیف شده، و خودش به اسنیپ گفته که تو مرا بکش  چون من مرگ را انتخاب کرده ام ( و این همان جایجایی قدرت جهانی، آمریکا با انگلیس است  که با رضایت انگلیس انجام  شد.)و بارها در این مجموعه کتابها از قول یاران دامبلدور برای یکدیگر نقل شده که دامبلدور گفته : امید ما هری پاتر است. و این همان انتقال قدرت به آمریکا است  و از نگاه متفقین پیروزی به دست آمریکا محقق می شود (کتاب ۶).

۷٫هیتلر پس از به قدرت رسیدن به نظم بخشیدن  امور پرداخت و این شامل آموزش هم شد. او آموزش را سازمان دهی کرد و تحت کنترل گرفت. از سوی دیگر علاقه ی زیاد هیتلر به خون خالص آریایی چیزی بود، که اکثریت مردم درباره ی آن می دانند. او در عزل و نصب مقامات و سران کشوری و لشکری اصل و ریشه و به عبارتی خون آریایی  را در نظر گرفت.

.این دو نکته تاریخی را می توان در کتاب های هری پاتر و به ویژه در کتاب ۷ ملاحظه کرد. در سراسر داستان هری پاتر درباره ی علاقه ولدمورت به خون خالص جادوگری صحبت شده و در کتاب ۷، جامعه جادوگری نماد جامعه ی آلمان در نظر گرفته شده و وزارت جادوگری هم نماد دولت آلمان است. در این کتاب نوشته شده که ولدمورت افرادی را در وزارت جادوگری بر سر کار می گذارد که به نوعی با او همراه هستند و همچنین درباره اصل و ریشه کارکنان وزارتخانه بررسی می شود، همچنین آموزش در هاگوارتز به وسیله ی دست نشانده های ولدمورت کنترل می شود.

۸٫آلمان در دو جبهه در جنگ بود و سرانجام هم از این دو جبهه مورد هجوم قرار گرفت. یاری زیاد آمریکا به متفقین باعث شد تا آلمان در جنگ جهانی دوم شکست بخورد. یکی از دلایل بزرگ شکست آلمان تمرکز ندادن نیرو ها در یک جبهه بود. هیتلر با ایجاد چند جبهه ( شرق و غرب آلمان و همچنین آفریقا ) یکی از عوامل شکست خود را به دست خود ایجاد کرد.

·یاران ولدمورت به دستور او به هاگوارتز حمله می کنند و جنگ سختی در می گیرد و این جنگ در حالی است که ولدمورت در گوشه ای در حال تماشا می باشد و به صحنه ی جنگ وارد نشده (عدم  تمرکز قدرت در جبهه نبرد  دیده می شود ) و از آنجایی که هنوز هری پاتر به دلایل ذکر شده در کتاب ( یافتن و نابودی دو هوراکسس باقی مانده ) آماده نبرد، نبود، اگر ولدمورت از غرور خود کم می کرد، با یک حمله برق آسای خود به هاگوارتر می توانست شخصا جنگ را به نفع خود تمام کند. ولی این غرور باعث شد که او زمانی تصمیم به حمله  بگیرد که دیگر این حمله آن تاثیر قبلی را که می توانست داشته باشد، نداشت  ( هری پاتر آماده نبرد با او شده بود ) .  سرانجام ولدمورت در مقابل هری پاتر قرار می گیرد (در داستان، هری پاتر در جنگل به نزد ولدمورت می رود ولی ما این رویارویی را در نظر نداریم زیرا به نظر من این بخش برای تکمیل سیر منطقی داستان آمده، ما رویارویی پایانی ولدمورت و هری پاتر را  که در هاگوارتز رخ می دهد، در نظر داریم ؛ که البته در زمان رویارویی هری پاتر با ولدمورت در جنگل شاهد این هستیم که ولدمورت هری را به ظاهر می کشد ولی خودش هم کمی از حال می رود، و این را می توان به نوعی همان حملات به ظاهر موفقیت آمیز آلمان نازی بر ضد متفقین دانست که سطحی بود و هیچ نتیجه ای نداشت، چرا که در داستان می بینیم که هری به ظاهر، وانمود به مردن می کند)   و این در حالی است که از چند جبهه ی دیگر به یاران ولدمورت حمله شده  ( موجودات افسانه ای جنگل ممنوعه – سنتور ها _ از پشت سر، و جن های خانگی هاگوارتز از سوی دیگر ). ولدمورت در دوئلی کوتاه با هری پاتر، کشته می شود ( این نماد  حمله ی عظیم آمریکا به آلمان است که باعث شد آلمان در مدتی کوتاه نابود شود).

در هنگام دوئل می بینیم که هری پاتر با طلسم خلع سلاح با ولدمورت مقابله می کند که باعث می شود، طلسم ولدمورت به سوی خودش برگردد و او بمیرد. و البته نکته ای در این بخش نهفته که آن را، در لایه ای دیگر، بررسی می کنم.

نکته ی قابل توجه دیگر در این لایه، این است که زمانی که ولدمورت، طلسمش به خودش بر می گردد، چوب جادوی بزرگ که در  دستش است به هوا پرتاب می شود و در اینجا است که با چنین توصیفی از خانم رولینگ رو برو می شویم:

چوب از دست ولدمورت پرتاب شد، چرخید و چرخید تا به دست اربابی… رسید که آمده بود تا بالاخره مالکیت کامل آن را در اختیار بگیرد.

این چوب نماد قدرت جهانی است که از دست آلمان خارج و به دست آمریکا افتاد، و چنان این صحنه توصیف شده که انگار از هری پاتر در جهان فردی بهتر وجود ندارد!

همان طور که می بینید، خانم رولینگ چطور یک واقعه تاریخی را در دل داستان جا داده است!!

· توجه:در کتاب گفته شده که چهار جادوگر  مدرسه هاگوارتز را بنا کردند که نام آنها به این صورت نوشته شده : گودریک گریفندور– هلگا هافلپاف- روینا رونکلاو– سالازار اسلیترین. اگر دقت کنید می بینید که خواننده پس از خواندن این اسامی به این نتیجه می رسد که هر اسم و فامیل با یک حرف الفبایی شرع می شود، خواننده در ذهن خود مُخفف اسامی را می سازد  : گودریک گریفندور gg – هلگا هافلپاف  hh – روینا رونکلاوRR  – سالازار اسلیترین SS  و ناگهان خواننده متوجه می شود که مخفف نام آخری  SS  است که با معادل کردن این واژه با سازمان امنیتی آلمان نازی که اس اس (ss) نام داشت به این نتیجه می رسد که همان طور که اسلیترین فرد ظالمی بوده ( فردی که در مدرسه جادوگری تالاری ایجاد می کند و هیولایی در آن قرار می دهد تا روزی نواده اش با یاری آن هیولا، جادوگران غیر اصیل را  بُکشد، مسلما فرد ظالمی است ) ، سازمان اس اس نیز یک سازمان مخوف بوده. سازمان اس اس مَخوف ترین سازمان امنیتی زمان خود بوده و مانند سازمان های اطلاعاتی کنونی غَرب، کشتار بسیار و زندانیان بسیاری داشته؛ولی این یادآوری برای چه لازم است ؟ چرا خانم رولینگ به این کار دست زده؟

۷- همان طور که ملاحظه کردید، خانم رولینگ با قلم جادویی خود سعی کرده هم سیر منطقی داستان به هم نخورد ( همان طور که دیدیم جامعه جادوگری در یک جا جامعه ی اروپا را ترسیم می کند و در مقطعی کوتاه جامعه ی آلمان را ترسیم می کند و یا وزارت جادوگری در جایی دولت انگلیس را نشان می دهد و در جایی هم دولت آلمان را ) و هم یک موضوع تاریخی را در لابه لای واژه های این داستان قرار دهد. ولی چرا این موضوع تاریخی از دل تاریخ بیرون کشیده شده و در پوششی جذاب به مردم جهان عرضه شده؟

آیا قصد زنده نگه داشتن یک اتفاق  تاریخی که به نحوی با موضوع هولوکاست  ارتباط دارد در نظر بود؟

آیا هدف از آوردن این لایه، اشاره به عاملینِ به وجود آورنده ی هولوکاست نیست، تا از این رهگذر، به نحوی غیر مستقیم به هولوکاست اشاره کند؟

نقد و بررسی فیلم هری پاتر از ابتدا تا انتها نقد و بررسی فیلم هری پاتر از ابتدا تا انتها

لایه دوم

یکی دیگر از لایه هایی که باید به آن در این داستان توجه کرد چند بعدی بودن شخصیت های این داستان است. البته این بخش ؛ تکمیلی است برای لایه های دیگر داستان :

هری پاتر: در نمایی بسیار سطحی جادوگری است که نماد شر، را به دفعات نابود می کند. ولی ابعاد دیگر این شخصیت عبارت است از:

یک ناجی: هری پاتر نماد یک ناجی است که وظیفه اش نجات جامعه است. در سر راه به کمال رسیدن این ناجی موانعی است که این موانع در برخورد های تند و آزار دهنده ی خاله و شوهر خاله و پسر خاله اش دیده می شود. این ناجی که از سوی مربیان ماهری تربیت می شود امیدی است برای نجات جهان. این منجی همچون حضرت موسی در یک محیط ناخواسته بزرگ می شود ( خانه خاله ی هری ) و همچون مریم مقدس، گاه برای رهایی از دست فشار اطرافیانش ( شوهر خاله ی خشنش ) باید روزه ی سکوت بگیرد. این منجی مانند دیگر منجیان و دیگر قهرمانان تاریخ، باید پالایش شود ؛ او باید تنها لکه ی آلوده در خود را که باعث آشفتگی و عصبانیت های گاه و بی گاهش می شود ( انرژی پلیدی که در زمان کودکی به طور ناخواسته از ولدمورت گرفته است ) را از خود بیرون کند و این تنها با یک خودکشی داوطلبانه ( در کتاب ۷= زمانی که او در جنگل رو در روی ولدمورت قرار می گیرد ) صورت می گیرد و او از این پس پاک به حساب می آید!

آمریکا: همان طور که در لایه قبلی توضیح دادیم هری پاتر در نمایی دیگر، نماد آمریکا است. که سعی در نجات جهان از ظالمین دارد. در این داستان گفته شده که هری پاتر در برخورد با ولدمورت ( در یک دید کلی نماد دشمنان آزادی و در یک نمای کوچکتر نماد آلمان است. ) کمی از قدرت او را به طور غیر ارادی می گیرد (جادوی سیاه) و این نشان می دهد که آمریکا رگه هایی از ظلم را در برخورد خود با جوامع اعمال می کند ولی همان طور که داستان سعی در القای آن دارد این خشونت و ظلم،  به صورت غیر ارادی از سوی آمریکا (ناجی) نشان داده می شود. و همان طور که در داستان به صورت بسیار واضح بیان شده، هری پاتر از جادوی خلع سلاح استفاده می کند و با این طلسم است که در نبرد های خود پیروز می شود (و در داستان از قول یاران دامبلدور نقل شده که این جادو به نوعی امضا و مشخصه هری پاتر است) در حالی که ولدمورت و یارانش بیشتر از طلسم مرگ استفاده می کنند. این نشان دهنده ی گفتار آمریکا است که می گوید ما برای خلع سلاح به کشور ها حمله می کنیم و قصدمان فقط خلع سلاح است.

و نکته ای دیگر که باید به آن توجه کنیم این است که هری پاتر در ابتدای سال در زمان گروه بندی، وقتی کلاه گروه بندی می خواست او را به گروه اسلیترین بفرستد، هری چندین بار گفت که  اسلیترین نه ، و این هم نشان می دهد که آمریکا با اینکه دارای قدرت زیادی است، طرف ظلم را انتخاب نکرده و به صورت آگاهانه طرف خوبی و خیر را انتخاب کرده و این هم نوعی خلاص شدن آمریکا از زیر فشار افکار عمومی را به دنبال دارد. زیرا این لایه ی داستان به همراه دیگر لایه ها در ذهن خواننده قرار می گیرد و در بخش ناخودآگاه ذهن فرد اثر می گذارد!

·ولی بهتر است سوالی در اینجا طرح شود:چرا پاتر؟ چرا خانوم رولینگ چنین فامیلی را برای او انتخاب کرده؟

پاتر در زبان لاتین به معنای پدر می باشد. و این شاید اشاره ای به این دارد که، همه ی اقدامات آمریکا پدرانه و از روی دلسوزی است .

یک سِبقه ی تاریخی هم می توان برای واژه پاتر پیدا کرد و آن در امپراطوری روم است، که عده ای اشراف وجود داشتند که به خود لقب پاترسین می دادند ؛ و این به معنای پدران است، یعنی این افراد پدران ملت هستند.

·دامبلدور(مدیر مدرسه هاگوارتز): این شخصیت هم دارای لایه های زیاد معنایی است :

یک حامی بزرگ: به تناسب زمان دامبلدور نماد یک حامی قدرتمند است برای ناجی آینده ( هری پاتر )  ولی باید دانست اگر چه او دارای وظایف سنگینی است ولی هیچ وقت نمی تواند جای ناجی را بگیرد و فقط و فقط ناجی می تواند نجات دهنده ی جامعه باشد. حامی از او مراقبت می کند و زمینه را برای رشد او فراهم می کند و در زمان مناسب هم از کنار او می رود.

اُسقف: در زمان هایی خاص دامبلدور با کمک چهره ای که از او در داستان توصیف شده نقش یک اسقف را بازی میکند، او با لباس های بلند و خاصی و با ریش سفید و بلندش در مدت زمانی که در داستان حضور دارد همچون یک اسقف به ارشاد دیگران می پردازد و نمونه های این ارشاد ها و راهنمایی ها را تحت عنوان سخنرانی های دامبلدور در متن داستان داریم یعنی دامبلدور به ظاهر سخنرانیِ اول سال تحصیلی را انجام     می دهد یا در جمع معلمین جادوگری صحبتهایی می کند ولی در باطن به ارشاد آنان پرداخته و حتی بعضی از سُخنان او منحصر به داستان نیست بلکه توصیه هایی است که در ذهن خواننده نقش می بندد و خواننده به طور ناخودآگاه آنان را در زندگی واقعی خود به کار می گیرد.

قدرت انگلستان: دامبلدور همچون انگلستان است که نقش پدری آمریکا را بازی می کند و او را به سوی رشد سوق می دهد و در زمانی هم که قدرت خودش کم می شود صحنه را به آمریکا ( هری پاتر ) می سپارد.

·اسنیپ(مرگخوارتوبه کرده): اسنیپ فردی است که در کتاب شخصیت او به زیبایی توصیف شده. او دارای شخصیت دو گانه است و به قول کتاب دوم یعنی در زمانی که دارد اسنیپ را که به همراه دامبلدور و فلیچ و هری پاتر در دفتر دامبلدور جمع شده اند توصیف می کند :  « نصف بدنش توی سایه و تاریکی و نصف دیگرش در روشنایی نور شمع ها قرار داشت  ». همان طور که می بینیم تصویری که به طور خواسته یا ناخواسته ترسیم شده، نشان دهنده مرموز بودن اسنیپ است، او مرگخواری است که در اواسط جنگ اول به طور مخفی با دامبلدور ارتباط برقرار می کند و به او اطلاعات می دهد و در مدت زمان ۱۳ سالی  هم که ولدمورت ضعیف بود، او در کنار دامبلدور کار می کرد و به عبارتی توبه کرده بود ولی در عین حال ارتباطش را با مرگخواران دیگر حفظ می کند ، او در زمان برگشتن ولدمورت به طرف او  می رود ولی به طور ظاهری و بعد از مرگش به دست ولدمورت، معلوم می شود که او همان زمان که توبه کرده به واقع بوده و با دامبلدور همراه بوده و برای او کار می کرده.

·اسنیپ دریک نگاه می تواند کشور ایتالیا باشد که در اوایل جنگ جهانی اول، از حلقه ی جبهه متحدین گسست و به متفقین پیوست (همکاری اسنیپ با دامبلدور در زمان حمله ی اول ولدمورت). و در نگاه دیگر می تواند کشور شوروی باشد که در جنگ جهانی دوم با هیتلر پیمان عدم تجاوز بست ولی درصدد حمله به آلمان بود (اسنیپ، در زمان قدرت گرفتن دوباره ولدمورت در عین حال که با او همراه شد ولی در واقع با دامبلدور بود) که در این حال هیتلر از این قصد شوروی مطلع شد و پیش دستی نمود و به شوروی حمله  کرد که باعث حیرت شوروی شد  (در کتاب ۷  می خوانیم که ولدمورت به وسیله ی مارش،اسنیپ را می کُشد، البته باید به همان نکته ای که در ابتدای این مقاله اشاره شده است، توجه کرد، که خانم رولینگ برای اینکه نمی خواسته سیر منطقی داستان ناقص شود این لایه ها را تا جایی که امکان دارد در درون این داستان قرار داده!)

لایه سوم :  بی خدایی

یکی دیگر از مباحثی که باید در این داستان به آن توجه شود، فقدان وجود خدا تا آخر داستان است که نشان دهنده ی انسان محوری و توجه به وجود محوریت انسان است. و این نکته بارها و بارها دیده می شود به عنوان مثال دامبلدور بارها می گوید امید ما به هری پاتر است  و یا ما لحظه ای را در این داستان نمی بینیم ( به جز آخر داستان و آن هم برای خالی نبودن عریضه ) که از خدا طلب کمک شود و هر امداد و کمکی که رخ می دهد از سوی دوستان و حامیان به یکدیگر است : کمک دامبلدور به هری در تالار اسرار ( کتاب دو )، کمک ارواح والدین هری به او در زمان برخوردش با ولدمورت در قبرستان (کتاب چهار ) و… از این قبیل می باشند، البته در آخر داستان ذکر شده است که هری پاتر با امید به خدایِ آسمان ( یا   لفظ امید به آسمان ها به کار رفته  )  به ولدمورت حمله می کند.  که این می تواند  نشان دهنده ی آن باشد که امید همه به هری پاتر و امید هری پاتر ( آمریکا ) هم به خدا  می باشد یعنی دروازه ی رسیدن به خدا هری پاتر است و این همان دین گرایی دولتمردان و سیاست مداران آمریکایی است که فقط ایمان را از سوی خود می دانند و در راه رسیدن به آن تلاش می کنند (مسیحیان تجدید حیات یافته  ).

البته چند اشکال در اینجا وارد است: ٭ اول اینکه از آنجایی، که تا قبل از انتشار کتاب ۷، بحثی در گرفته بود در مورد انسان محوری و توجه نکردن خانم رولینگ به وجود خدا در داستان، شاید آوردن این جمله « با امید به خدای آسمان » برای پایان دادن به این بحث بوده تا به اهل فکر نشان دهد که به وجود خداوند در داستان پرداخته شده است. ٭ اما با آوردن این جمله در اواخر داستان یک نکته ی دیگر به چشم می خورد. و آن این است که : چرا گفته شده خدایِ آسمان، به بیان دیگر چرا از یای نسبت استفاده شده. این یادآور چند خدایی و وجود الهه های چند گانه در حوزه تمدن غرب است. لازم به ذکر است که غرب در حال رجوع به عصر اسطوره های خود است که همان عصر پیش از مسیحیت است. این موضوع بارها و بارها در عناصر فیلم های گذشته ی ساخته شده توسط غرب دیده شده است.

خانم رولینگ می توانست به جای این واژه (خدای آسمان)، واژه هایی مانند: خدای آسمان و زمین و یا خدای توانا و یا خدای قدرتمند استفاده کند که این اسامی صفات خدا را که در ذات اوست نشان می دهد؛ پس استفاده از چنین بیانی، مشکوک است.

·  قرار دادن این لایه در داستان باعث می شود که ذهن خواننده با تبلیغات محسوس آمریکایی ها و صهیونیست ها راحت تر همراه شود.

لایه چهارم : لایه ی ماورا

یکی دیگرازلایه هایی که بایدبه آن توجه شود،بنا شدن این داستان برپایه خیال ومسائل ماورایی است.

متمرکز کردن ذهن افراد به ماورا، آنها را از توجه به زندگی عادی باز می دارد و به عبارتی مشکلاتی را که در زندگی انسان رخ می دهد و او  قادر به معنا کردن آنها نیست، مفاهیم ماورایی به آنها معنا می بخشد؛ این به آن معنا نیست که من به ماورا اعتقاد ندارم، بلکه من بر این خُرده می گیرم که، استفاده سو از ماورا برای توجیه هر چیزی اشتباه است.  ترسی که در وجود افراد از مسائلی غیر قابل درک به وجود می آید و یا اتفاقاتی که رخ می دهد و جوابی برای آنها ندارد و آن را به ماورا نسبت می دهد از کارکرد های این قبیل داستان ها است. در داستان هری پاتر به دفعات با این موارد روبرو می شویم و حتی فراتر از آن خود داستان هم یک مُسَکِّن برای التیام درد ناشی از عدم شناخت طبیعت است.

در کتاب ششم داستان هری پاتر، زمانی که نخست وزیر انگلیس در حالتی مضطرب در اتاقش در حال قدم زدن است و به قتل های مرموزی که عاملین آن پیدا نشده و یا فرو ریختن چند پل، فکر می کند و فشار افکار عمومی را بر روی خود حس می کند، ناگهان وزیر سحر و جادو ظاهر می شود و به او می گوید که این حوادث رخ داده در جامعه ی انسانی، از سوی جادوگران سیاه می باشد و هیچ دلیل منطقی ندارد.

این مطلب کوتاه آنچنان در ذهن خواننده نقش می بندد که از آن پس درباره ی حوادثی که در  جامعه اش و یا جهان رخ می دهد و هیچ کس از دولت مردان قادر به پاسخ گویی درباره علت آن نیست و یا نمی خواهند پاسخ دهند، فرد این اتفاقات را به طور ناخوداگاه به مسائل ماورایی مربوط می کند و به طرز جالبی از فشار افکار عمومی بر دولت مردان کاسته می شود واین خواست سیاستمداران غرب است.

لایه پنجم : اهانت

وقتی ما به موشکافی لایه های معنایی داستانِ هری پاتر می پردازیم،اهانت بزرگی را به اسلام می یابیم.شاید کسانی این برداشت را سیاه نمایی بدانند ؛ پر واضح است که، شفاف سازی غیر از سیاه نمایی است.

من این داستان را چندین بار خوانده ام، و فیلم های آن را دیده ام ؛ بی تردید این داستان، یکی از جذاب ترین و پرطرفدارترین داستان ها است. واقعا حیرت آور است : ایجاد یک فرهنگ و نمایش زندگانی جادوگران در داستان، خلق اسامی و مفاهیمی جدید و متناسب با داستان، تصویر سازی های زیبا و جذاب در طول داستان و مهم تر از همه شرح خود داستان، واقعا حیرت آدمی را بر می انگیزد.

زمانی که برای اولین بار به لایه ( منظور لایه های معنایی نامرئی است که در دل داستان نهفته شده ) تاریخی این داستان برخوردم، متعجب شدم، بیشتر تامل و تفکر کردم و کم کم لایه های دیگر هم برایم نمایان شد، زمانی که به لایه اهانت رسیدم، متوقف شدم و تا چند روز از نوشتن دوری کردم، چرا که می ترسیدم به خطا رفته باشم و همه ی اینها یک نوع  تاویل ذهنی باشد ؛ اما جلو رفتم و به بررسی بیشتری پرداختم و هر روز بیشتر بر یقینم افزوده می شد که به واقع درست فکر کرده ام.

شما خوانندگان گرامی و حقیقت جو، که تا حال صبوری کرده و لایه های پیشین را خواندید، اینک هم به دور از موضع گیری، این لایه آخر را هم بخوانید و بعد خودتان تفکر کنید، امید دارم به حقیقتِ چرایی پیدایی این داستان، برسید.

اینک این تحلیل را قبول نکنید، و فقط تا آخر بخوانید. آنگاه تصمیم بگیرید…

البته پیشاپیش به جهت اینکه در روشن ساختن این مفاهیم توهین آمیز باید بدون تکلف و با زبان علم سخن گفت، به درگاه خداوند رحمان و رحیم پناه می برم، ولی چه باید کرد که راهی جز روشن کردن حقایق وجود ندارد و اگر نگوییم آنها به اهدافشان می رسند ؛ من پایه های استدلال خود را، مبنی بر وجود اهانت در این داستان به دین اسلام، شماره وار می نویسم   :

۱ ) در داستان گفته می شود که بیش از هزار سال پیش (! )، ۴ جادوگر بزرگ (!)، مدرسه ی جادوگری هاگوارتز را بنا می کنند و یکی از آنها پس از مدت کوتاهی به خاطر اختلافاتی، مدرسه را ترک می کند (!). و قبل از خروجش از مدرسه تالاری را در مدرسه بنا می کند و در آن هیولایی قرار می دهد و می گوید که نواده ی من می آید و منویات و خواسته های مرا دنبال می کند.

¨  اگر توجه کنیم می بینیم که گفته شده ۴ جادوگر بزرگ که یکی از آنها با بقیه مخالف بود !! این اولین جرقه ذهنی من برای رسیدن به لایه اهانت بود و بعد از آن با توجه به پایه های استدلالی دیگر و شواهد دیگری که در داستان وجود دارد ( و به آنها اشاره می کنم ) به وجود لایه ی اهانت کننده به دین اسلام پی بردم.

این چهار جادوگر نماد وقیحانه ای از چهار خلیفه راشدین اسلام  است!

این تشبیه به نوعی تشبیه دین اسلام به جادو است و چهار خلیفه راشدین، به چهار جادوگر تشبیه شده اند و این تشبیه زشت، هم می خواسته اختلاف اندازی کند و هم، در کل، اصل اسلام را باطل و جادو به حساب آورد. ( همان حرفی که اشراف جاهلی در ابتدای  بعثت، به محمد –ص- تهمت می زدند و در طول سالها و قرن های بعد هم افرادی بر آمدند که چنین ادعایی کنند. کدام ادعا؟ ادعای سحر بودن کلام پیامبر و جادوگر بودن خود پیامبر! )

¨  بنای مدرسه توسط چهار جادوگر در حدود ۱۰۰۰ سال پیش، همان بنای حکومت اسلامی است ( که بیش از هزار سال از زمان ایجاد آن می گذرد )  و ایجاد یک تالار در اعماق مدرسه ( به صورت پنهانی ) ، نشان دهنده ی تفکر و انشعاب شیعه  می باشد! که از دید دیگر خلفا باطل انگاشته شده است ( همان طور که سه جادوگر این داستان، در برابر ساخت این تالار موضع گرفتند ) . و این تصویر هم،  همین مسئله را در ذهن ایجاد می کند، که : همانطور که سه خلیفه نخستین، با امام علی (ع) مشکل داشتند، این سه جادوگر هم، با اسلیترین مشکل داشتند ؛ و این قیاس بی شرمانه به طور برنامه ریزی شده ای، در ذهن خواننده، نقش می بندد.

۲) از سوی دیگر در داستان آمده است:

جادوگر جدا شده از بقیه، گفت:  نواده ی من می آید و اهداف مرا دنبال می کند و دیدیم که ولدمورت آمد ؛ او یک دوره قدرت رانی کرد و سپس ضعیف شد و غایب شد (!) و پس از مدتی دوباره قدرت گرفت و در کنار مقبره پدرش (!) ظهور کرد (!). آن نواده کیست؟!  مهدی (عج) (پناه بر خدا)

و اگر این تشبیه زشت را، با لایه ی اولی که در ابتدای این مقاله ذکر شد، تطبیق دهیم، اثری که در ذهن خواننده ایجاد می شود این است : ولدمورت همان طور که درباره ی آن توصیف شده هم ظالم است و هم خواسته و اعمالش  همانند هیتلر (= خونریز ) است  ( خلوص خون = نژاد پرست است ). و از سوی دیگر وقتی خواننده این توصیف هایی که ما در این لایه اخیر موشکافی کردیم را در نظر می گیرد، این سه شخصیت خیالی، سیاسی، الهی را در کنار هم قرار می دهد و به عبارت دیگر این سه شخصیت را یکی می داند و به این نتیجه ی ذهنی می رسد که هر سه شخصیت یک نوع افکار و کردار  دارا هستند !! و آن شخصیت الهی یعنی امام زمان ( عج )، هم به یک شخصیت جادویی تشبیه می شود و هم به یک قاتل شناخته شده ی تاریخ!

شاید گفته شود که : خب، فرض می کنیم که همه ی این لایه هایی که تا حال ذکر شده، درست است، اما چطور این لایه ها، در اذهان خواننده ها نقش می بندد، و به عبارت دیگر تاثیر آنها چیست، با توجه به اینکه  از این همه خواننده، فقط نویسنده ی این مقاله آنها را درک کرده؟!!

پاسخ روش

25 نکته که هر شیعه باید درباره حضرت مهدی(عج) بداند ! 25 نکته که هر شیعه باید درباره حضرت مهدی(عج) بداند !

مقاله ای فوق العاده مهم از عدنان اکتار که از کشور ترکیه برای ما ارسال کرده اند … حتما مطالعه کنید

 

حضرت مهدی (عج) دستوراتی را که خداوند به حضرت رسول داده است را جامه عمل خواهد پوشاند.

دانش و اطلاعات مربوط به آخرالزمان را خداوند از طریق حضرت جبرئیل به رسول گرامی اسلام داده است. و رسول اکرم نیز این دانش را که از طریق الهامات برای وی منکشف گردیده است، از طریق احادیث با دیگر مسلمانان در میان گذاشته است. حضرت مهدی (عج) بصورت کامل از این دستورات الهی ، که پیشتر بر پیامبر اکرم نازل شده است، اطاعت خواهد کرد. حضرت مهدی (عج) به عنوان کسی که در عشق و ترس از خدا به سر می برد، به تلاش بی وقفه خود در راستای اجرای دستورات الهی ادامه خواهد داد. او با گسترش عشق، علم، هنر، اخلاق حسنه، صلح،و خردورزی، اخلاق و سیرت اسلامی را در تمام جهان مستقر خواهد کرد.

دستوراتی که از طریق الهام بر قلب مبارک حضرت رسول نازل شده و اجرای آنها بر حضرت مهدی(عج) واجب می باشد، از این قرار است:

۱- حضرت مهدی (عج) خونی نخواهد ریخت.

مردم پیرامون حضرت مهدی (عج) جمع خواهند شد، همانگونه که زنبوران به دور ملکه خویش حلقه می زنند. او زمین را که مملو از ظلم شده است با عدل پر خواهد کرد. عدالت او به شکلی خواهد بود که هیچ خوابیده ای از خواب نخواهد پرید و قطره ای خون به زمین نخواهید ریخت. و زمین به دوران وفور نعمت باز خواهد گشت. ( ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۲۹ )

حضرت مهدی (راه حضرت رسول را ادامه خواهد داد)، هیچ خوابیده ای را از خواب بیدار نخواهد کرد و هیچ خونی نخواهید ریخت. ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۶۳ )

در زمان [حضرت مهدی (عج) ] هیچ خوابیده ای از خواب نخواهید پرید، و خونی نخواهید ریخت. ( ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۴۴ )

کسانی که از او [حضرت مهدی(عج) ] اطاعت می کنند، و تابع او هستند با او در بین رکن و مقام ( در مسجدالحرام) بیعت خواهند کرد. آنها کسی را از خواب بیدار نخواهند کرد، و هرگز خونی نخواهند ریخت. ( ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۲۴ )

۲ – حضرت مهدی (عج) از طریق اقدامات علمی، اخلاقیات اسلامی را در تمام جهان نهادینه خواهد کرد.

حضرت مهدی (عج) بقدری مهربان و دلسوز است که هیچ خوابیده ای را از خواب بیدار نخواهد کرد و هیچ خونی نخواهید ریخت.(ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۴۲ )

حضرت مهدی (عج) در صلح قدم خواهد زد. ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۷۳)

او [حضرت مهدی (عج)] راه پیامبر گرامی اسلام را ادامه خواهد داد. او هیچ خوابیده ای را از خواب بیدار نخواهد کرد و هیچ خونی نخواهید ریخت. ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۶۳)

۳ – حضرت مهدی (عج) وظایف خود را در قسطنطنیه ( استانبول ) نیز به انجام خواهد رساند.

روایت شده است از ابن عمر ، که می گوید:پیامبر خدا (ص) گفته است که شش چیز در جامعه آخر الزمانی رخ خواهد داد : … ششمین مورد چیره شدن بر شهر است. پرسیدم که : ای رسول خدا ، منظور شما از شهر ، کدام شهر است؟ و او پاسخ داد : قسطنطنیه [استانبول] .

[ پیروزی حضرت مهدی (عج) بر استانبول از نوع برتری معنوی خواهد بود.] ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۲۰۴ . – احمد دیا الدین الکموشخناوی، رموز الحادیث – ج ۱ – ص ۲۹۶ )

حضرت مهدی (عج) بر قسطنطنیه و ارتفاعات دیلم توفق و برتری [معنوی] خواهد یافت. (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۲۷)

حضرت مهدی (عج) در استانبول نیز ظهور خواهد کرد و میراث مقدس پیامبر را نیز با خود خواهد داشت.

او بعنوان نشانه ، پیراهن، شمشیر ، و آیین های پیامبر را نیز با خود خواهد داشت. پرچمی که هرگز بعد از رحلت پیامبر اسلام بر افراشته نشده است. و هرگز تا ظهور حضرت مهدی (عج) نیز بر افراشته نخواهد شد. ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۶۴ ).

۴ – حضرت مهدی (عج) با تکبیر بر استانبول پیروز خواهد شد، . و این کاری علمی خواهد بود.

این زمان فرا نخواهد رسید تا اینکه مومنین بقدری قوی شوند که قادر باشند تا با تکبیر و تسبیح بر استانبول و سرزمین روم برتری یابند. ( دیلمی، الفردوس ، ۸۲/۵ شماره ۷۵۲۴؛ التبارانی ، المعجم الکبیر ۱۵/۱۷ ، ص ۲۱ )

پیامبر (ص) ما اظهار داشته است که : آنها با تکبیر و تسبیح بر قسطنطنیه پیروزی و برتری [معنوی] خواهند یافت و به آنچنان غنیمتی دست خواهند یافت که پیشتر هرگز مشاهده نشده است. ( ابن مجاه ، کتاب الفتن ، ص ۳۵ )

پیامبر اسلام فرموده است:

روز قیامت فرا نخواهید رسید تا اینکه قبل از آن فردی از اهل البیت من [ حضرت مهدی ]، بر جهان حکمرانی کند. او بر استانبول و جبال هفتگانه آن برتری خواهد یافت. ( ماری ابن یوسف کرمی حنبلی، فوائد الفکر الفکر فی المهدی المنتظر )

۵- حضرت مهدی (عج) بر رم نیز تسلط خواهد یافت.

” حضرت مهدی(عج) و شاگردان او با تسبیح و تکبیر الهی بر رم مسلط خواهند شد.( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۲۰۴ ) و ( السیوطی، الحاوی للفتاوی – ج ۲ – ص ۸۱)

” …. حضرت مهدی (عج) و پیروان او رم را با تکبیر و تسبیح خداوند تسخیر خواهند کرد، و دیوارهای آن شهر [ واتیکان] فرو خواهد ریخت. ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۲۰۴ )

 

۶-حضرت مسیح (عج) یاری کننده حضرت مهدی (عج) خواهد بود.

حضرت مسیح (عج) از آسمان نزول خواهند کرد تا به امام زمان بپیوندند، او به امام زمان خواهد پیوست و پشت سر او نماز خواهد خواند. ( شیخ صدوق ، العمالی ، فصل ۳۹ – ص ۱۸۱)

پیامبر خدا فرموده است: گروهی از امت من تلاش فکری و معنوی فراوانی خواهد کرد تا حقیقت را قبل از فرارسیدن قیامت برپا کند. در چنین هنگامه ای مسیح پسر مریم به زمین نزول خواهد کرد. رهبر آن گروه قائم ، به مسیح خواهد گفت که ما را در برپایی نماز مقتدایی کن. و او در پاسخ خواهد گفت : نه . سپس مسیح ، مقام امامی را به او اعطا خواهد کرد. (صحیح مسلم – ج اول – ص ۲۰۹)

ابن ابی شیبا به نقل از ابن شیرین در کتاب مصنف خود می گوید: رهبر این گروه همان حضرت مهدی (عج) است که به مثابه یک امام بر حضرت مسیح (عج) عمل خواهد کرد. (المتقی الهندی، البرهان فی علامات المهدی آخرالزمان – ص ۷۹)

نعیم ابن حامد از عبدالله بن عمر نقل می کند که وی گفت: حضرت مهدی (عج) همان کسی است که، مسیح پسر مریم پس از نزول از آسمان پشت سر او به اقامه نماز خواهد ایستاد. (المتقی الهندی، البرهان فی علامات المهدی آخرالزمان – ص ۷۹)

۷ – اقدامات حضرت مهدی (عج) موجب خواهد شد تا اخلاق اسلامی بر تمام عالم مستولی گردد.

چهار نفر پادشاهان زمین بوده اند. دو نفر از آنها از مومنین بودند . و دو نفر از کافرین. آن دو مومن یکی ذوالقرنین (عج) بود و دیگری حضرت سلیمان (عج) . آن دو کافر یکی نمرود بود و دیگری بخت النصر (Nebuchadnezzar).اما نفر پنجمی هم (حضرت مهدی) از میان مومنین قیام خواهد کرد که پادشاه کل زمین خواهد بود. (المتقی الهندی، البرهان فی علامات المهدی آخرالزمان – ص ۱۰)

حضرت مهدی (عج) جهان را به مانند حضرت سلیمان و حضرت ذوالقرنین (عج) اداره خواهد کرد.(ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۳۰ )

ابو بشیر می گوید: از امام جعفر صادق پرسیدم : ای پسر رسول خدا (ص) چه کسی قائم شما اهل البیت خواهد بود؟ او پاسخ داد : حضرت مهدی (عج) بر جهان چیره خواهد شد، حضرت مسیح پسر مریم پشت سر او به اقامه نمار خواهد ایستاد. در آن زمان جهان به نور الهی روشن خواهد شد. و در تمام نقاط دنیا ، حتی در جاهایی که قبلا چیزی غیر از خدا پرستیده می شد، خداوند متعال مورد پرستش قرار خواهد گرفت. و حتی اگر مشرکان تمایل نداشته باشند، تنها ایمان موجود در آن دوره ، ایمان به خدای واحد و احد خواهد بود. (بحارالانوار – ج ۵۱ – ص ۱۴۶)

حضرت رسول (ص) به حضرت علی ( ره ) فرمود: تو اولین هستی، و مهدی آخرین خواهد بود؛ که خداوند تسلط بر جهان را برای شما قرار داده است. ( بحارالانوار – ج ۵۲ – ص ۳۷۸ )

حضرت مهدی (عج) بر شرق و غرب عالم مسلط خواهد شد و اسلام را در تمام جهان به صحنه عمل خواهد آورد…. خداوند به مردم قدرتی خواهد داد که هر کسی در هر نقطه ای از عالم ، صدای او را خواهد شنید، حضرت مهدی (عج) به اسلام حیات خواهد بخشید. (بحارالانوار – ج ۵۲ – ص ۲۷۹ و ج ۵۳ – ص ۱۲ ؛ شیخ صدوق ، کمال الدین – ج ۲ – ص ۳۶۷)

۸ – حضرت مهدی ، جهان ترک ، و جهان عرب را در یکجا جمع خواهد کرد.

ابراهیم ابن عبیدالله ابن علا نقل می کند که پدرش به نقل از امام جعفر صادق گفته است که: روزی حضرت علی (عج) به شرح وقایعی پرداخت که پیش از ظهور قائم رخ خواهد داد …. پرچمهای گروههایی از ترکها در هر جا دیده خواهد شد که به یاری پسر من [حضرت مهدی (عج) ] خواهند شتافت. ( شیخ محمد ابن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی – ص ۳۲۳ )

ملک ابن زمرا می گوید: حضرت علی (عج)، امیر المومنین به من گفت : … ای ملک ، بهترین اتفاق نیکو مربوط به آخر الزمان است که در آن قائم ما ظهور خواهد کرد … و خداوند تمامی افراد را گرد او جمع خواهد کرد. (شیخ محمد ابن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی – ص ۲۴۲)

امیر مومنان می گوید : اگر شما منتظر بمانید تا خداوند مقرر نماید که یک نفر ( حضرت مهدی) برای خاطر شما به پا خیزد، کسی که شما را با هم متحد نماید ، در حالی که پیشتر متفرق بودید، آنگاه خداوند به شما پاداش خواهد داد و به یقین در خواهید یافت که او [حضرت مهدی (عج)] همان کسی است که منتقم خواهد بود ( کسی که پاسخ فکری قطعی برای مقابله با داروینیسم، ماتریالیسم، و کفر و الحاد ارائه خواهد کرد) در برابر خطاکاران، و حقوق تضییع شده شما را باز خواهد گرداند، ( کتاب الغیبة ، بحارالانوار ج ۵۱ و نیز در کتاب امام قائم – محمد باقر مجلسی ، انتشارات انصاریان – ایران – قم – ۲۰۰۳ – ص ۱۸۲)

امر ابن نفیل می گوید: شنیدم که امام حسین (عج) گفت : “کسی که شما منتظر قیام او هستید [(حضرت مهدی(عج) ] ظهور نخواهد کرد تا اینکه عصری برسد که شما خود اقرار کنید که چقدر از هم فاصله گرفته اید، عصری که شما بروی همدیگر آب دهان پرت کنید، عصری که یکدیگر را به کفر متهم نمایید، و همدیگر را دشنام بدهید”. از او پرسیدم : پس در این صورت در آن زمان دیگر چیز فرخنده و مبارکی باقی نخواهد ماند ؟ او پاسخ داد : آن عصر ، عصر تمام مبارکی ها خواهد بود ، چراکه قائم ما ظهور خواهد کرد و بر همه آنها خط بطلان خواهد کشید. ( شیخ محمد ابن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی – ص ۲۴۱ )

۹ – حضرت مهدی (عج) بر مردم اهل کتاب با تکیه بر تورات و انجیل واقعی حکومت خواهد کرد.

جابر ابن یزید جعفی از امام محمد باقر نقل می کند که :

علت اینکه حضرت مهدی در میان مردم بعنوان حضرت مهدی شناخته می شود این است که امری سری را عیان خواهد کرد. او به غاری در انطاکیه خواهد رفت و نسخه اصلی تورات و انجیل و سایر کتب مقدس را از آن غار بیرون خواهد آورد، و بر مسیحیان بر مبنای آن انجیل و بر یهودیان بر مبنای آن تورات حمکرانی خواهد کرد. (المهدی الموعود ، ج ۱ – ص ۲۵۴ و ۲۵۵)

” علت اینکه وی حضرت مهدی (عج) نامیده می شود، این است که او بسوی کوهی از کوههای دمشق خواهد رفت. و در آنجا کتاب اصلی تورات را پیدا خواهد کرد…” (السیوطی، الحاوی للفتاوی – ج ۲ – ص ۸۱ )

۱۰ – حضرت مهدی (عج) در برابر ماتریالیسم، الحاد، داروینیسم، و بی دینی، به پیروزی علمی دست خواهد یافت.

شیخ الطوسی در کتاب الغیبة گفته است: پیروزی حضرت مهدی (عج) بدلیل بهره بردن از برهان و دلایلی متقن است که حضرت درباره تمامی آنچه که خداوند خلق کرده است ، آنها را در اختیار دارد . دلایل او به حدی زیاد است که هیچ کس دیگر نمی تواند در برابر او عذری بیاورد و یا آنها را انکار کند. ( کتاب الغیبة ، بحارالانوار ج ۵۱ و نیز در کتاب امام قائم – محمد باقر مجلسی ، انتشارات انصاریان – ایران – قم – ۲۰۰۳ – ص ۷۰)

ابو بشیر می گوید: از امام محمد ابوبکر و یا امام جعفر صادق نقل شده است : همان کسی که به او [مهدی (عج) ] امامت اعطا نموده است ، همو به وی دانش و کتاب خواهد داد و او را تنها نخواهد گذاشت. (شیخ محمد ابن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی – ص ۳۸۷)

۱۱ – حضرت مهدی در عصر آخرالزمان بر علیه ادیان دروغین و ادیان متعصب کوشش خواهد کرد.

هفتاد هزار نفر از علمای دینی جامعه من از ضدمسیح پیروی خواهند کرد. ( احمد ابن حنبل مسند – ص ۷۹۶ )

در آخرالزمان چنین امتی پدید خواهد آمد، آنها قرآن تلاوت خواهند کرد، در حالی که قرآن فقط در دهانهای آنها است و در جان آنها فرو نمی رود. ارتباط آنها از دین قطع خواهد شد، همانگونه که تیر از کمان جدا می شود. و هر مسلمانی حق دارد بر آنها بشورد. آنها سرهای تراشیده دارند. ( ابو عبدالرحمن احمد بن شعیب النصایی، حضرت علی در احادیث، ص ۱۴۲)

همچنین از امر بن سعد نقل شده است:

حتی اگر مردم دعوت شوند که با فرزند من باشند، آنها باز هم از او دور خواهند بود، این گروه بقدری شریر هستند که پایبند هیچ ارزش اخلاقی نیستند. آنها برای [خوشایند] حاکم ستمگر، دستور شلاق و تازیانه صادر می کنند، به ظالمان درس فساد می دهند، و برای خون و خونریزی، فتوا صادر می کنند. (شیخ محمد ابن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی – ص ۱۷۰)

25 نکته که هر شیعه باید درباره حضرت مهدی(عج) بداند ! 25 نکته که هر شیعه باید درباره حضرت مهدی(عج) بداند !

۱۲-حضرت مهدی بسیار دوست داشتنی، مهربان و دلسوز خواهد بود.

خدمات حضرت مهدی بقدری شایان و بزرگ خواهد بود که درباره اش گفته شده است که : نه تنها انسانها، بلکه تمام موجودات زنده روی زمین و آسمان نیز از او راضی خواهند بود. (محمد بن علی السبان ، ایسافور رقیبین، ص ۱۴۶ ؛ السیوطی، الحاوی للفتاوی ، ج ۲ ، ص ۶۶ و ۶۷)

ظهور او سر منشاء شادمانیها خواهد بود، نه تنها برای مومنین، بلکه برای تمام خلایق عرض و سما . چه بسیار خواهند بود پرندگان، حیوانات وحشی، و حتی ماهیان دریاها که از آمدن او به وجد و شادمانی خواهند پرداخت. ( البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۶۲ و ۱۶۳)

او ( حضرت مهدی) همان راه پیامبر را در پیش خواهد گرفت. او هیچ فرد خوابیده ای را از خواب بیدار نخواهد کرد. … جهان به جای ظلم و جور و شکنجه با عدل پر خواهد شد. او ( حضرت مهدی) همه امکانات را بر مبنای برابری و عدالت و حقیقت میان مردم تقسیم خواهد کرد. این همان چیزی است که باعث خواهد شد تا ساکنان زمین و آسمان از او خشنود و راضی باشند. بسیار خواهند بود پرندگان آسمان ، حیوانات وحشی جنگل ها، و حتی ماهیان دریاها که از این کار او به وجد آمده و خشنود باشند. (البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۶۳)

تمام افراد بدور او خواهند نشست، همانند پدر مهربانی که کودکانش بدور او حلقه می زنند، یا همانند پادشاه بخشنده ای که مردم در گرداگرد او جمع می شوند، و با هم سخنان نیکو می زنند ، و محفلشان برای همیشه سراسر وجد و شادمانی است، و حاضرین با شور و اشتیاق برای غایبین از آن تعریف می کنند.(سید مرتضی سیستانی، گزیده هایی از صحیفه المهدیه، نشر الماس ، ص ۲۵۷ )

[ در دوره حضرت مهدی] گوسفندان در کنار گرگها به چرا خواهند پرداخت، و کودکان با مارها و عقربها به بازی خواهند پرداخت، و هیچ آسیبی نخواهند دید، در این دوره ، افراد یک دانه خواهند کاشت، و هفتصد دانه برداشت خواهند کرد.(ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۴۳)

طاووس: ” یکی از شاخصه های حضرت مهدی (ع) نظارت دقیق و موشکافانه آن حضرت بر مقامات منسوب خویش می باشد”. (السیوطی، الحاوی للفتاوی ، ج ۲ ، ص ۱۵۰ )

در زمان ظهور حضرت، هیج خوابیده ای از خواب بیدار نخواهد شد، و از بینی هیچ کس، قطره ای خون نخواهد چکید. (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۴۳ )

” مهربانی خاص حضرت نسبت به فقرا، از دیگر مشخصات حضرت مهدی خواهد بود.” (ماری ابن یوسف کرمی حنبلی ، فوائد فوائد الفکر فی مهدی المنتظر)

۱۳ – حضرت مهدی (ع) بازدارنده ریاکاری و دو رویی خواهد بود.

“بسیاری از مردم بدلیل ترس از او ( حضرت مهدی ) – ( بیش از ترسی که از قرآن دارند ) از ارتکاب به گناهان اجتناب می کنند… ” ( محی الدین ابن عربی – الفتوحات المکیه ، ص ۶ )

اصبغ النباته میگوید: علی، امیر المومنین گفت : بگذارید برای شما مثالی بزنم . فردی که دارای گندم فراوان می باشد، گندمهای خود را تمیز و مرتب کرده و در انبار خود ذخیره می کند، پس از مدتی که به آنها سرکشی می کند می بیند که گندمها آلوده به شپش شده اند. او گندمهای آلوده را جدا می کند و دوباره انبار می کند، پس از مدتی که برای سرکشی می آید می بیند که گندمها دوباره آلوده شده اند، او این کار را چند بار تکرار می کند، و سرانجام از آن انبوه خرمن گندم ، مقدار بسیار اندکی از گندم سالم و آلوده نشده برای وی باقی می ماند، گندمهایی که شپشها دیگر نمی توانند به آنها آسیب برسانند. در آخرالزمان نیز دوره ای فرا خواهد رسید که تعداد انسانهای پاک که آلوده به فساد نشده اند بسیار اندک خواهد شد. ( احمد بن محمد بن سعید نیز همین حدیث را نقل کرده است – شیخ محمد ابن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی – ص ۲۴۶ )

۱۴ – وجود مبارک حضرت مهدی (ع) به گونه ای عمل خواهند کرد تا همه اقرار کنند که براستی محمد (ص) پیامبر خدا است.

حدیث دیگری از امام بکر نقل شده است که : پیروزی و برتری زمانی تحقق خواهد یافت که حضرت مهدی (ع) از نوادگان محمد (ص) ظهور کند. در آن زمان دیگر منکری باقی نخواهد ماند. ( تفسیر البرهان – ج ۲ – ص ۱۲۱ )

۱۵ – حضرت مهدی (ع) تمام عوامل و بهانه ها و موانع پیش روی نهادینه شدن اخلاق اسلامی را از میان برخواهد داشت، و عصر وی همانند دوران های پربرکت خواهد بود.

او (حضرت مهدی ) همه کارهایی را که پیامبر انجام داد، انجام خواهد داد؛ او به همان شیوه پیامبر، تمام بنیانهای جهل را از بین خواهد برد، همانگونه که پیامبر این کار را انجام داد. او اسلام را از نو احیا خواهد کرد.(میکاییل المکارم ، ج ۱ ، ص ۵۷)

او ( حضرت مهدی) اسلام را در دوره آخرالزمان دوباره تثبیت خواهد کرد، همانگونه که پیامبر در عهد اول این کار را کرد .(ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۲۷ )

…. حضرت مهدی دین را به همان شکل که در آغاز بوده است، پیاده خواهد کرد. او تمام مکاتب دینی دیگر را در جهان از میان خواهد برد. و پس از مذهب راستین و خالص ، دیگر هیچ مکتب دینی ناخالصی باقی نخواهد ماند.(البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۸۷ و ۱۸۶)

حضرت مهدی (ع) هیچ نوع بدعت و نو آوریهای دینی را نخواهد پذیرفت.(ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۴۳ )

حضرت مهدی (ع) بدعت ها و نو آوریهای دینی را ریشه کن نکرده ، رها نخواهد کرد.او تمام اجبارهای دینی در دوره آخر الزمان را از حالت اجباری در آورده و بصورت اختیاری خواهد کرد، همانگونه که در صدر اسلام اینگونه بوده است.(ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۱۶۳ )

25 نکته که هر شیعه باید درباره حضرت مهدی(عج) بداند ! 25 نکته که هر شیعه باید درباره حضرت مهدی(عج) بداند !

۱۶ – حضرت مهدی (ع) خشونت و فلسفه خشونت را بر خواهد چید.

شیخ طوسی در کتاب الغیبة می گوید: ” هنگامی که زمانه ظهور او فرا برسد، خداوند به نور خود تمام دروغها را به دست او از بین خواهد برد، و به دست او تمام خشونت ها را به پایان خواهد برد. او (حضرت مهدی ) شرم بندگی و بردگی دیگران را از گردن شما برخواهد داشت”. (کتاب الغیبة ، بحارالانوار ج ۵۱ – محمد باقر مجلسی ، انتشارات انصاریان – ایران – قم – ۲۰۰۳ – ص ۱۳۲ ).

در زمان رهبری حضرت مهدی (ع) ، دوره حکام و ستمگران و برتری سیاسی ریاکاران و سالوسان و خیانتکاران به پایان خواهد رسید. (المهدی الموعود – ج ۱ – ص ۲۵۲)

۱۷- حضرت مهدی (ع) نسبت به حمایت از اسلام به شدت حساس است ، او از حقوق اسلامی حمایت جدی خواهد کرد.

کوچکترین کلمه ای که بر علیع اسلام زده شود، باعث آزرده خاطری وی خواهد شد. (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۳۰ )

حضرت مهدی (ع) در مقابل ستمگران از حقیقت دفاع خواهند کرد. براستی او کسی است که حقیقت را از دل انسان استخراج و آن را احیا خواهد نمود. ( العقیلی ، النجم الثاقب فی بیان النعال من اولاد علی بن ابو طالب )

از نهج البلاغه : رسول مومنان (ص) فرمود: هنگامی که او (حضرت مهدی) از دیده ها پنهان شود، هیچ شخصی قادر نخواهد بود تا را او را شناسایی و رهگیری کند. (کتاب الغیبة، بحار الانوار، ج ۵۱ – انتشارات انصاریان – ایران – قم – ۲۰۰۳ – ص ۱۸۶)

۱۸- حضرت مهدی (ع) احادیث مربوط به آخرالزمان را به شیوه ای صحیح برای مردم توضیح خواهند داد.

ابو بشیر میگوید: من شنیدم که امام محمد باقر فرمودند: هنگامی که حضرت مهدی (ع) ظهور کند، شیوه رسول الله را بکار خواهد بست. و تنها اوست که قادر است که کارهای حضرت رسول را توضیح داده و تشریح کند . ( شیخ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة النعمانی ، ص ۱۹۱ )

اقبال الدین می گوید:

از محمد بن سینان ، امیر ابن شمیر ، جابر و ابو جعفر نقل شده است: دانش مربوط به کتاب خداوند تبارک و سنت رسول الله همانند یک نهال در قلب مهدی (ع) رشد کرده و به بالندگی خواهد رسید. ( کتاب الغیبة، بحار الانوار، ج ۵۱ – انتشارات انصاریان – ایران – قم – ۲۰۰۳ – ص ۷۲ )

۱۹- حضرتمهدی (ع) خرد نهفته در آیات قرآنی را برای مردم بازگو خواهد کرد، و موجب خواهد شد تا آنها خود به قرآن ایمان بیاورند.

هنگامی که مردم بر اساس فهم اندک خود به تفسیر آیات قرآنی می پردازند، او به اصلاح دیدگاههای مردم خواهد پرداخت، و آنها را به حقیقت قرآن رهنمون خواهد کرد. بدین ترتیب، او به مردم نشان خواهد داد ، که بدلیل دوری از حقیقت قرآن ، مردم چگونه عملا سنت اسلامی را فراموش کرده اند. او معانی حقیقی قرآن را برای ایشان شرح خواهد داد. ( نهج البلاغه ، خطبه ۱۳۴ )

شیوه تعامل حضرت مهدی به گونه ای خواهد بود که قلب همه انسانها را تحت تاثیر قرار خواهد داد، و مردم با یقین قلبی ، به سوی الله روی خواهند آورد. حتی آنهایی که از دین رویگردان شده بودند، با رضایت و اطمینان ، خود به وظایف و الزامات دینی شان عمل خواهند کرد.

۲۰- حضرت مهدی (ع) عادل و دادگر خواهد بود.

جهانی که قبل از آمدن او مملو بود از ظلم و جور ، با آمدن او پر خواهد شد از عدل و داد. (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۲۰)

هنگامی که پیغامبر آنها بیاید، تمام تصمیمات آنها بر اساس عدالت خواهد بود، آنها اشتباه نخواهند کرد. ( سوره یونس – آیه ۴۷ )

۲۱- حضرت مهدی (ع) بخشنده خواهد بود.

طاووس : حضرت مهدی (ع) در توزیع کالاها بسیار بخشنده خواهد بود. (السیوطی، الحاوی للفتاوی ، ج ۲ – ص ۱۵۰ )

در دوره آخرالزمان ، خلیفه ای خواهد بود که کالاها را بدون شمارش و محاسبه توزیع خواهد کرد. ( المتقی الهندی، البرهان فی علامات المهدی آخر الزمان – ص ۱۵ )

رهبری از میان رهبران خواهد آمد که کالاها را شمارش نخواهد کرد. هرگاه از او چیزی خواسته شود، او پاسخ خواهد داد : برگیر. آنگاه شخص درخواست کننده، پیراهن خود را خواهد گسترد تا عطایای او را جمع کند. ( المتقی الهندی، البرهان فی علامات المهدی آخر الزمان – ص ۱۵ )

۲۲ – مبنای عملکرد حضرت مهدی (ع) مبتنی بر رضایت خداوند می باشد و نه رضایت مردم.

حضرت علی (ع) در این باره و اینکه پس از ظهور حضرت مهدی (ع) چه چیزی رخ خواهد داد، می گوید:

او نیازی به نظرات و قضاوت شخصی افراد نخواهد داشت؛ عملکرد او بر اساس قوانین قرآنی خواهد بود. ( میکاییل المکارم – ج ۱ – ص ۸۱ )

روزها و شبها به پایان نخواهد رسید تا اینکه مردی از خاندان من (حضرت مهدی) خواهد آمد، کسی که به سادگی ، جلوی بی نظمی و اغتشاش را خواهد گرفت، و از عمل کردن دلسرد و نومید نخواهد شد، حتی اگر تهدید به مرگ شود.( المتقی الهندی، البرهان فی علامات المهدی آخر الزمان – ص ۱۳ )

“ای رسول مومنان درباره حضرت مهدی (ع) با ما سخن بگو ” … پس آنگاه ایشان فرمودند: ” او هنگامی که مرگ وی را احاطه کند ، نخواهد ترسید. او به کناری نخواهد کشید، او به مومنانی که گرداگرد او حلقه زده اند ، پشت نخواهد کرد. هنگامی که جنگجویان به مخالفت با او برخیزند، او نخواهد ترسید، … او سخاوتمند و شجاع خواهد بود”. ( کتاب الغیبة، بحار الانوار، ج ۵۱ – انتشارات انصاریان – ایران – قم – ۲۰۰۳ – ص ۱۸۴ )

۲۳ – حضرت مهدی به مجاهده فکری خویش ادامه خواهد داد تا اینکه همه مردم را به راه راست بازگرداند.

او به کوششهای خویش ادامه خواهد داد تا اینکه همه مردم را به راه راست بازگرداند. (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۲۳ )

حتی اگر کوهها در مقابل وی ایستادگی نمایند، او آنها را خرد کرده و راهی برای خود یافته و و به راه خود از میان کوهها ادامه خواهد داد، (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۳۹ )

حضرت مهدی (ع) خود را به کار خویش اختصاص خواهد داد. (البرزنجی ، العشاء لعشرة الصئاح – ص ۱۷۵)

۲۴- حضرت مهدی (ع) به سرعت ، عمل خواهد کرد.

این کار هفت سال طول خواهد کشید، اما هر سال او معادل ۲۰ سال شما است. (ابن حجر الهیثمی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر – چاپ قاهره – ص ۴۴)

۲۵ – حضرت مهدی بهترین استفاده ها را از تکنولوژی خواهد برد.

پیروان حضرت مهدی (ع) دارای این قدرت هستند که کل کره زمین را در عرض یک لحظه طی کنند. ( میکایل المکاریم – ج ۱ – ص ۱۴۴ )

امام صادق می گوید: او (حضرت مهدی) در بین رکن و مقام ابراهیم خواهد ایستاد و با صدای بلند فریاد خواهد زد: ای نمایندگان من ، ای اصحاب خاص من، ای کسانی که خداوند شما را در این دنیا مهیا کرد تا به یاری من بشتابید، از من اطاعت کنید و به سوی من بیایید. آنها صدای او را خواهند شنید، در حالی که در شرق و غرب عالم هستند، در خانه های خود هستند و یا در محراب. صدای او به گوش همه آنها خواهد رسید، و همگی بسوی او خواهند شتافت، و در اندک زمانی گرداگرد او حلقه خواهند زد، در عرض یک چشم بر هم زدن. این اجتماع در بین رکن و مقام ابراهیم رخ خواهد داد ( قبل از طلوع آفتاب) . ( بحارالانوار – ج ۵۳ – ص ۷)

اينجا كه سعادت آباد نبود؟!

«مازيار ميري» از جمله كارگردانان جواني است كه احساس مي شود دچار نوعي گم گشتگي در اهداف و راه در سينما شده است، به گونه اي كه در فيلم سعادت آباد نشان مي دهد او در يافتن راه سعادت جامعه نيز دچار بهت و حيرت است. اگر توجه كرده باشيد در تيزرهاي تلويزيوني كه براي آگهي اين فيلم پخش مي شود، شما هنرپيشه اين فيلم مهناز افشار را مي بينيد كه با پرداختن به نظريه سعادت آباد سعي مي كند معناي سوال برانگيزي از آن ارائه كند و بدين وسيله مردم را ترغيب كند كه از اين فيلم ديدن كنند.
«مازيار ميري» كيست؟ مانند همه هنرمندان جوان او آدم با استعدادي است كه سينما را نيز به خوبي مي شناسد ولي آنچه متأسفانه سبب مي شود اين هوش و استعداد او تحليل برود يا سوال برانگيز شود نحوه نگرشي است كه وي در بازخورد فيلم هايش در جامعه رواج مي دهد. وي در واقع سعي ندارد كه شيريني اميد را در كارهايش بگنجاند شايد اميد در كارهاي وي وجود داشته باشد ولي نوميدي در آنها غلبه بر هر چيز را هدف قرار داده است!! البته جاي شگفتي نيست، چرا كه الان اغلب هنرمندان ما سعي دارند با پز روشنفكري به افتخار چسبانيدن مدالومي از آن بر سينه شان افتخار كنند.
خصوصيت ديگري كه مازيار ميري در همنوايي با ديگر روشنفكران سينما از خود بروز مي دهد تكراري بودن موضوع فيلمنامه است كه در آثار اين چنيني ما بارها مشاهده كرده ايم. البته همه اينها كه گفتيم دليل نمي شود كه بخواهيم مازيار ميري را در زمينه پرداختن به موضوع خانوادگي و اجتماعي يكسره زير سوال ببريم. ولي گرايش او به خصوص در ساختار فيلمنامه اين سياه نمايي را تشديد مي كند و اثري از اميد و اميدواري باقي نمي گذارد ... و اما داستان سعادت آباد!!
به مانند داستان فيلم سارا، قصه سعادت آباد از يك ميهماني آغاز مي شود و ياسي- كه نقش او را ليلا حاتمي بازي مي كند- قرار است در اين ميهماني خبري را به همسرش بدهد و آن خبر باردار بودنش خواهد بود در اين ميهماني البته خبرهاي زيادي خواهد بود!! و دو زن ديگر كه از دوستان او هستند، نيز با خبرهايي كه به دروغ از شوهران شان پنهان كرده اند دراين جشن ميهماني كه به مناسبت تولد شوهر ياسي (حامد بهداد) برقرار است رازشان را افشا خواهند كرد. روابط؛ روابط پيچيده اي نيست همه با هم خيلي راحتند و حدودي براي يكديگر قائل نيستند، خيلي صميمي و راحت با يكديگر برخورد دارند. در اين ميان فقط علي (امير آقايي كه ايفاگر نقش شوهر مهناز افشار در اين فيلم است) قدري متفاوت است كه با جلوه دادن شخصيتي تودار و حساس و با حساسيت هاي پردامنه اش گاهي اوقات باعث آزار اطرافيان مي شود. البته او گاه با حساسيت تعصب آلودش مبني بر حفظ حريم خانواده جنبه هاي مثبتي از خود بروز مي دهد كه متفاوت بودنش را نشان مي دهد.
در واقع در اينجا ما وارد بحث روانشناسي شخصيت ها و روانشناسي خود فيلم از لحاظ ساختاري و محتوايي مي شويم. ابتدا ما روانشناسي ساختاري خود فيلم را طرح مي كنيم؛ با تدقيق و تعميق بيشتر ما به مسئله رفاه دگي بيش از حد!! مضار برج نشيني و فساد بيش از حد آن و تأثير آن در زندگي اجتماعي و فردي شخصيت ها مي پردازيم. در واقع زندگي برج نشيني فاقد آن روح و گرمي لازم براي تداوم حيات مثبت قلمداد مي شود. اين طرز تلقي به كل زندگي هم تعميم داده مي شود و قس علي هذا!! نكته باريك تر از مو در همين جاست. كارگردان با چه مستمسكي همه خوب هاي جامعه را به حاشيه مي راند؟ گيريم كه كارگردان با حس روشنفكرانه خويش نمي تواند درباره مثبت انگاري در جامعه خويش اغراق كند، ما هم اين را نمي خواهيم، ولي از يك كارگردان متعهد انتظار مي رود كه همه جامعه و آدم هاي آن را سياه تصوير نكند، نكته اي كه در اين فيلم به درشتي تصوير شده است. حتي وجود تعصب در علي با شكي برجسته و اغراق شده و نهايتاً منجر به خشونت عليه همسرش به كجي نگريسته و نمايانده مي شود. اين در واقع نقطه ورود ما به مبحث روانشناختي و چگونگي آن در اين فيلم مي باشد كه پيش روي ما گشوده مي شود. به راستي جنبه روانشناختي افراد و شخصيت ها در اين فيلم چگونه ترسيم و تصوير شده است؟! اين مسئله اي است كه ما با ورود به فيلم از باب منفور دروغ درمي يابيم؛ آيا فيلم كوششي در اين مسئله دارد كه منفور بودن دروغ را بنماياند يا اصلاً تلاشي در جهت اثبات اين مسئله معرفتي صورت نمي گيرد؟ شايد بتوان به فيلم «مازيار ميري» در جهت طرح تأثير اين مسئله در سوء تفاهمات بعدي در فيلم يا ايجاد شكاف در زندگي هاي شخصيت هاي فيلم امتيازي داد ولي بي سرانجامي اين طرح از اينجا آغاز مي شود كه دروغ گفتن ها ادامه مي يابد و شكاف در زندگي ها را بيشتر و بيشتر مي كند، چراكه براي شخصيت هاي فيلم دروغ به صورت يك امر عرفي درآمده و به قول معروف يك عادت روزمره شده است؛ ما نمي خواهيم حتماً فيلم به ما يك پيام اخلاقي روشن بدهد ولي جايگاه اخلاقي نفي دروغ در اين فيلم مشخص نيست!! و اين مشخص نبودن ما را در رابطه با شناخت شخصيت ها نيز دچار ترديدهاي اساسي مي كند كه واقعاً آيا مي توان به رازي در اين شخصيت ها به جز اتكاي شان به دروغ هم پي برد؟ به هرحال اين فيلم را كه گويا مازيار ميري مي خواسته به صورت فيلمي فمينيستي درآورد متأسفانه به صورت فيلمي درآمده است كه بيشترين ميزان تأثير را به گسترده شدن نقش دروغ داده است و متأسفانه نتيجه آن نيز به ماندگاري اين نقش مي انجامد!! و گويا انسان ها حتي اگر براي حفظ زندگي خويش هم شده بايد هميشه نقش دروغگو را در زندگي خويش ايفا كنند و دروغ را همراه خويش داشته باشند؛ به ظاهر به يكديگر محبت مي كنند ولي در واقع نه تنها از آن خبري نيست، بلكه توأم با خيانت هم است. اين مسئله در زندگي مهناز افشار و امير آقايي به طرز خطرناكي و در زندگي ليلا حاتمي و حامد بهداد به طرز خطرناك تري وجود داشته و نمود مي كند. فمينيسم رفتاري خودخواهانه در زندگي مهناز افشار، وي را وادار مي كند كه وي خودخواهانه نسبت به از بين بردن بچه اي كه حاصل يك زندگي مشترك است، اقدام كند، چراكه وي مي خواهد برخلاف ميل شوهرش به كاري مبادرت ورزد و در خارج از كشور سكني گزيند. بديهي است كه در اين راه به خود حق هم مي دهد كه از سلاح دروغ استفاده كند و سود جويد! اين حق را تفكر فمينيستي به وي مي دهد.
چنان كه همين رابطه فمينيستي سبب مي شود كه زن هاي حاضر در مجلس ميهماني ياسي (ليلا حاتمي) رابطه شان با مردان خيلي باز و بي در و پيكر و خارج از عرف هاي موجود ارائه شود، مردان زنان را با پسوند جان خطاب كنند و زنان نيز مردان را بي رو دربايستي و با يك چاشني لبخند به اسم خطاب كرده و رابطه را صميمي تر از عرف نموده و قس علي هذا!! جالب اين است كه اين رد و بدل شدن دروغ و تكه انداختن براي يكديگر، معمولي قلمداد شده و فوقش آن كه با يك تهديد ظاهري و شديد و منجر به طلاق مي انجامد و تا آخرين لحظه هم اين دروغ ادامه دارد؛ دروغي كه اين بار از سوي محسن روي مي دهد و رابطه پنهاني وي با پرستار بچه اش آشكار مي شود و اين تشكيل دهنده طلوع و غروب آفتاب هر روز اين جمع است!!
در آخر اين فيلم ما به اين نتيجه مي رسيم كه زندگي در آپارتمان هاي كوچك و در مجموعه برج ها و در زيرپوست شهر به زشتي در جريان است و پشت همه زندگي ها و جريان زمان پيش برنده آن يك عدم صداقت و رياكاري و فريبكاري و زشت كاري پنهان است كه فقط براي كشف آن بايد قدري دقت داشت؛ فقط همين و بس!!

پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, :: 19:8 ::  نويسنده : محمد علی یزدانی

نكته:
محرم نزديك بود، مسلمانان شهر «لكنهو» در هند براي برپايي مراسم تعزيه براي تمام نقش ها، افرادي را مشخص كردند، نقش امام حسين(ع)، ابوالفضل(ع)، علي اكبر(ع) و در آن سو، شمر، عمربن سعد، عبيدالله بن زياد و ... حال رسيده بود به نقش «حرمله». هيچ كس حاضر نبود آن نقش را برعهده بگيرد! به اين نتيجه رسيدند كه اين نقش را به يك «هندو» بدهند، هندويي را پيدا كردند و گفتند: تو اين تير و كمان را بگير، هرگاه گفتيم، تيراندازي كن. تعزيه به اوج خود رسيده بود و بازيگر نقش امام حسين، قنداق علي اصغر را روبه روي سپاه عمربن سعد آورده و برايش طلب آب كرد. به بازيگر نقش حرمله گفتند، حالا نوبت توست، تيراندازي كن!
هندوي نقش حرمله گفت: به كي؟ گفتند به آن كودكي كه روي دست پدرش است! مرد هندو خيره خيره نگاهي كرد و پس از كشيدن فريادي، تير و كمان را انداخت و پا به فرار گذاشت و گفت: من هيچ گاه يك كودك را نمي زنم!
نظر:
سفاكي و جنايتكاري سپاه عمرسعد آنچنان بالا است كه هر كس ذكر مصيبت هاي اهل بيت (عليهم السلام) را در كربلا مي شنود، ناخواسته بر مظلوميت اهل بيت پيامبر(ص) اشك ريخته و متألم مي شود. آخر انسان تا چه حد مي تواند جاني و پست و رذل باشد كه به كودك شيرخوار نيز رحم نكند؟! عاشورا درس هاي زيادي دارد و مختص به زمان و مكان و مذهب و دين و فرهنگ خاصي نيز نيست و همين رذالت و جنايت پيشگي سفاكان بني اميه و در عين حال، آزادگي و مظلوميت سيدالشهداء(ع) است كه امام حسين(ع) را الگوي بسياري از آزادمردان(اعم از مسلمان و غيرمسلمان) در طول تاريخ كرده است. «گاندي» رهبر استقلال هند در اين باره مي گويد: «من براي مردم هند چيز تازه نياوردم. فقط نتيجه اي را كه از مطالب و تحقيقاتم درباره تاريخ زندگي قهرمان كربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند كردم، اگر بخواهيم هند را نجات دهيم، واجب است همان راهي را بپيماييم كه حسين بن علي پيمود...»

ميوه مسمومي كه جعبه سينماي ايران را آلوده كرد.

خلاصه داستان فيلم
پرتقال خوني داستان مهندسي ميانسال به نام «والا» را روايت مي كند كه در آستانه جدايي از همسرش قرار دارد. مهندس والا كه به دنبال جذب يك دكوراتيو است با دختري به نام ترمه كه متخصص طراحي دكور است در دفتر كارش برخورد مي كند. اين ملاقات فرصتي است تا به تدريج مهندس والا عاشق ترمه شده و ميان اين دو رابطه اي پنهاني شكل بگيرد. از سويي يك عكاس به نام سياوش با ترفندهاي مهندس والا وارد زندگي ترمه شده و با شكل گيري كشمكش هايي ميان آنان سياوش عاشق ترمه مي شود. مثلث عشقي به وجود آمده در فيلم پرتقال خوني محوري ترين موضوع آن است، اگرچه فيلم در قصه هاي فرعي هم با سوژه عشق و خيانت و بسط آن تا همه جامعه پيش مي رود.
نقد و تحليل فيلم
«سيروس الوند» از مطبوعات خودش را به سينما كشيد و در همان قبل از انقلاب، فيلم «فرياد زير آب» را ساخت، اما شهرت و جايگاه تثبيت شده او به سينماي پس از انقلاب بر مي گردد. به جز فيلم هاي «الوند»، «يك بار براي هميشه» و تا حدودي «هتل كارتن»، بقيه عموماً در سطح گذشته اند، اما «پرتقال خوني» حكايت ديگري است. فيلمي كه اوج سقوط يك كارگردان متوسط را رقم زده است. فيلمي كه از منظري ديگر متأسفانه واقعيت سينماي فاقد انديشه ايران را فرياد مي زند؛ سينمايي كه گام به گام از اواسط دهه هفتاد با طي طريق سطحي گرايي و ابتذال به پرتقال خوني ختم مي شود. در واقع اين فيلم را بايد سمبل و نماد سينمايي ارزيابي كرد كه از حداقل هاي فرهنگ عمومي مردم ايران فاصله گرفته و آشكارا به تقليد و گرته برداري از نازل ترين توليدات تلويزيوني ماهواره ها، بسنده كرده است. تا كنون مشكل سينماي ايران در وام داري آن به هاليوود و باليوود بود، اما اكنون سيروس الوند با ساختن پرتقال خوني، باب كپي برداري از سريال هاي نازل ماهواره اي را آن هم براي قالب سينمايي باز كرده است، رويكردي كه چنانچه فكري براي آن نشود، بيش از پيش، سينماي اخلاقي : انساني و پاك و منزه را آلوده به سموم وارداتي مديريت شده مي كند.
يك بار خلاصه داستان اين فيلم را مرور كنيد. واقعاً اين قصه و اجراي آن قرار است چه معضلي از مسائل پيش روي جامعه ايران را گوشزد يا رهنمود و حل كند. حتي از منظر تفريح و سرگرمي هم اگر قرار باشد به پرتقال خوني امتياز بدهيم، باز هم اين اثر قعر جدول را به خود اختصاص نمي دهد. اثر مفرح هم بالاخره بايد داراي ويژگي هايي باشد. حال آن كه فيلم الوند از اين حيث هم مخاطب خود را راضي نمي كند، بنابراين آنچه باقي مي ماند، انبوهي از تصاوير و ديالوگ هايي است كه آموزش هاي غيرسالمي را روانه مغز و دل تماشاگر مي كند. فيلم حتي از داشتن تصاوير زيبا و ايجاد لذت بصري هم محروم است. پرتقال خوني قدرت تكنيكي و قواعد سينمايي هم در خود ندارد تا عاملي براي ايجاد انگيزه تحليل و دفاع از آن باقي بگذارد. يك اثر خنثي، بي نظم در دكوپاژ و فاقد محتواي مرتبط با حتي اقليتي از جامعه ايران است و اگر هم مطابق سليقه و پايگاه و خاستگاه اجتماعي كارگردانش - كه متعلق به اقشار متوسط جامعه ايران است - بخواهيم در فيلم تأملي داشته باشيم، باز هم بعيد است كه اين لايه هاي جامعه تا اين حد درگير مناسبات غير سالم باشند.
آيا قشرهاي متوسط به بالاي جامعه تا اين حد درگير خيانت و بي بند و باري هستند؟! شايد گفته شود كه بخشي از سينما با اغراق همراه است و آگرانديسمان مسائل مبتلا به، مي تواند هشداري به اين اقشار باشد، ولي اين كه اثري اساساً فاقد وجوه واقع گرايانه باشد، جز ايجاد تخريب و فاصله اندازي ميان اين اقشار كاركرد ديگري ندارد. واقعيت قضيه اين است كه طبقات مرفه و پايين تر از آن، مسائل خاص خود را دارند كه چنانچه سينماگري متعهدانه و آگاهانه رويكردي به افشا و آسيب شناسي اين مشكلات داشته باشد، حتماً جايگاه برجسته و شاخصي كسب مي كند، اما اين كه به جاي كمك و اندرز هنرمندانه، چالش هاي غيرواقعي و تهديدكننده مقابل اين لايه هاي اجتماع بگستراند، راه به دشمني با آنان پيموده است.
شخصيت اصلي فيلم پرتقال خوني مهندس والا (با بازي فريبرز عرب نيا) در حالي مي خواهد از همسرش (با نقش آفريني ويشگا آسايش) جدا شود كه او با داشتن يك دختر، متهم به ارتباط نامشروع با وكيل اين خانواده است. ترمه (نيوشا ضيغمي) در شرايطي كه با والا نرد عشق مي بازد، در عين حال دل در گرو سياوش (حامد بهداد) مي گذارد و سياوش كه به ظاهر براي خدمت به والا مأموريت دارد، به او خيانت عشقي مي كند و بدتر از همه اين كه حتي مادر فيلم (آهو خردمند) زخم خيانت بر دل دارد و اكنون دخترش را در آينه خيانت ورزي مردان پيش بيني مي كند و ... خلاصه همه يا خيانت جنسي كرده اند و يا در حال خيانت عشقي و جنسي به يكديگر هستند!
پرتقال مسموم سيروس الوند، چنان بي محابا در اين زمينه ها پيش مي رود كه گرايش غالب اثرش جز خروجي اروتيك و اباحه گرا چيزي به دنبال ندارد.
اساساً عمل «بدمن» و ضدقهرمان فيلم پرتقال خوني خيانت است و بقيه همه قرباني خيانت هايي هستند كه عامل آن دوري آنان از دين و مذهب و سنت هاي بالنده و حسنه اي است كه يا در آنها وجود ندارد و يا در فيلم بازگو نمي شود. چرا اين آدم ها به اين ورطه افتاده اند؟ از نگاه الوند، همين است كه هست و يا بايد باشد! حداقل اگر به سياق آثار غربي كه چنين رويكردي دارند، عامل چنين پديده اي آسيب شناسي مي شد و در كنار آن رهنمودي مبني بر بازگشت آدم ها به دامن پاك گرايي و پاك انديشي متأثر از باورها و اعتقادات اسلامي- ايراني داده مي شد، شايد وظيفه حمايت از الوند و فيلمش شكل مي گرفت، اما وقتي شاهديم كه در فيلم حتي براي برون رفت كاراكترها از بحران خيانت آلود، توصيه رفتن به جزيره كيش و ... مي شود، آه از نهاد مخاطب ايراني بر مي آيد، كه اي دل غافل، اين كارگردان در كجاي جامعه ايران زندگي مي كند كه نمي داند، حتي آسيب ديدگان دنياي واقعي وقتي به مرز چنين مشكلاتي مي رسند، سر از دنياي معنوي و آرميدن در كنار نمادها و سمبل هاي ديني- مذهبي در مي آورند. يعني ماديات و دنياي كاپيتاليسم تا اين حد شيرين و جذاب است كه در صورت اسپانسر بودن كيش، بايد تمام اعتقادات و رسم و رسوم مردمي ايران به چالش كشيده شود؟ كيش پاره تن ايران اسلامي است و قاعدتاً متوليان و مديران اين منطقه سرمايه گذاري به منظور زير سوال بردن محتواي ارزشي مردم را نداشته اند، اما آنچه در فيلم به منصه ظهور رسيده، بالا بردن كيش به وراي آثار در خور توجه ديني مردم مسلمان است، رويكردي كه سهواً يا عمداً منجر به تبليغات مثبت براي اين جزيره نشده و اتفاقاً باعث خنده مخاطب و وهن چنين اسپانسرينگ هايي شده است.
همچنان كه در بالا اشاره شد، سينماي غرب آكنده از چنين فيلم هايي : صد البته در ساختارهاي قرص و محكم : است، اما در همان دنيا هم به دليل رويكرد اندرزگونه آثار به سلامت زيستن، كاراكترها در يك پروسه داستاني به تحول و پشيماني از گناه دست مي يابند، حال آن كه كاراكترهاي پرتقال خوني مسيري را طي مي كنند كه از نگاه خود پشيمان نيستند، مثلاً سكانس حضور ترمه در كيش و ويلاي مذكور به همراه سياوش را به ياد بياوريد وقتي او آشكارا ابراز مي دارد كه اگر تاكنون از اين رابطه احساس گناه مي كرده، ولي حالا ديگر احساس گناه نمي كند! (نقل به مضمون)، حتي پايان بندي باسمه اي فيلم كه به اصطلاح با ندامت دختر و بازگشتش به خانه مادري توأم است، نوع چيدمان و دكوپاژ دوربين طوري است كه اساساً مخاطب با پشيماني دختر همذات پنداري كه نمي كند هيچ و چه بسا كاركردي بر عكس دارد، حتي اگر بپذيريم كه فينال اثر دال بر تأثير مطلوب بر تماشاگر است، اصلاً توجيه درستي نيست كه در تايم 89 دقيقه اي فيلم همه جوره مخاطب بمباران بدآموزي و القاي فرهنگ ليبرالي و سكولاريسم شود، آن وقت توقع داشته باشيم كه يك دقيقه اختتاميه پادزهر، سمومي باشد كه طي 89 دقيقه به فكر و ذهن و احساس تماشاگر تزريق شده است!
نكته شگفت انگيز كار جايي است كه كارگردان خود در نشست نقد و بررسي اثرش، پرتقال خوني را فيلم خوب كارنامه اش ندانسته، اما در عين حال ساخت آن را در راستاي شغلش كه بالاخره بايد نان بخورد، معرفي كرده است! واقعاً اين نان، خوردن دارد؟111
اما واقعيت تأسف انگيز ديگر فيلم، شركت چند بازيگر شاخص در آن است. بازيگراني كه به شدت مورد سوءاستفاده ابزاري قرار گرفته اند و نقطه تاريكي در كارنامه سينمايي خود رقم زده اند.
فريبرز عرب نيا، پس از دوره فترت سينمايي اش - به دليل حضور در سريال جذاب مختارنامه - يك پسرفت و اقدامي زيانبار براي مقبوليت نقش مختار به وجود آورده است. نقش مهندس والا براي عرب نيا از دو سو آسيب محسوب مي شود. نخست اين كه خود كاراكتر از يك تيپ در حد و اندازه مردان زنباره سريال هاي نازل ماهواره اي فراتر نمي رود و در درجه دوم كه خود عرب نيا همين نقش بد را نتوانسته خوب از كار درآورد. در واقع اين طبيعي است كه وقتي بازيگري به مدت چهار سال در قالب يك شخصيت تاريخي مثبت و معنوي فعاليت داشته است، حالا يك باره خود را در قامت مردي ديده كه بايد پر از ويژگي هاي نامطلوب مناسباتي با زنان باشد، خصوصاً كه نقش به همين اندازه بسنده نكرده و به طور كلي حضور بازيگر در فضايي رقم خورده كه در تمام شئون آن با فرهنگ و هنر و باورها و اعتقادات مردم مسلمان ايران بيگانه است.
حامد بهداد نيز در پرتقال خوني خود را قرباني انتخاب بد كرده است. بهداد كه در جايگاه جوان باانگيزه و مستعد سينماي ايران مي تواند حالا حالاها نقش هاي به فراخور توانايي و مورد پذيرش قاطبه سينمايي ها و مردم و خانواده ها گزينش كند، با حضورش در پرتقال خوني، يك شيب تند را براي سقوط خود برگزيده است.
ديگر بازيگران فيلم نيز در همين دام گرفتار شده اند. از جمله «ويشگا آسايش» كه همواره به عنوان بازيگري گزيده كار شناخته مي شود؟ معلوم نيست چه عاملي او را به فضاي فيلم پرتقال خوني كشيده است؟ آهو خردمند و بقيه نيز سودايي را از سر گذرانده اند كه تا خيلي بعدها در آسيب آن گرفتار خواهند بود.
خلاصه كنيم، پرتقال خوني نه تنها لكه پاك نشدني در كارنامه سازنده اش شناخته مي شود، بلكه بايد آن را ميوه مسمومي ارزيابي كرد كه همجواري اش با نمونه هاي سالم، جز گنديدن بقيه و رسوخ كرم هاي آن به بدنه جعبه سينماي ايران چيزي به ارمغان ندارد. سينمايي كه الوند و برخي هاي ديگر از آن تحت عنوان سينماي بدنه ياد مي كنند، بي ترديد نيازمند آثار سرگرم كننده سالم و موثر است، اما آيا هر مجموعه تصاوير مبتذل را مي توان سينماي بدنه قلمداد كرد و افتخار جمع آوري اين عكس ها را بر دوش كشيد؟

پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, :: 18:57 ::  نويسنده : محمد علی یزدانی

شبي پسر كوچكي يك برگه كاغذ به مادرش داد. مادر كه در حال آشپزي بود، دست هايش را با حوله اي تميز كرد و نوشته ها را با صداي بلند خواند. او با خط بچه گانه نوشته بود:
صورت حساب:
مسواك زدن: هزار تومان
مرتب كردن اتاق خوابم: دو هزار تومان
مراقبت از برادر كوچكم: دو هزار تومان
بيرون بردن سطل زباله: هزار تومان
نمره رياضي خوبي كه امروز گرفتم: پنج هزار تومان
جمع بدهي شما به من: يازده هزار تومان
مادر به چشمان منتظر پسرش نگاهي كرد. چند لحظه خاطراتش را مرور كرد. قلم را برداشت و پشت برگه صورت حساب او اين عبارات را نوشت:
بابت سختي نه ماه بارداري كه در وجودم رشد كردي؛ هيچ
بابت تمام شب هايي كه بر بالينت نشستم و براي سلامتي ات دعا كردم؛ هيچ
بابت تمام زحماتي كه در اين چند سال كشيدم تا تو بزرگ شوي؛ هيچ
بابت غذا، نظافت تو و فراهم كردن سرگرمي هايت، هيچ
و اگر تمام اينها را جمع بزني خواهي ديد كه هزينه عشق واقعي من به تو هيچ است.
وقتي پسر آنچه را كه مادرش نوشته بود خواند، چشمانش پر از اشك شد و در حالي كه به مادرش نگاه مي كرد، گفت: «مامان دوستت دارم.»
آنگاه قلم را برداشت و زير صورت حساب نوشت: قبلاً به طور كامل پرداخت شده است!

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان منتظران منجی و آدرس mohamadyazdani2012.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 25
بازدید کل : 29700
تعداد مطالب : 29
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1